تحقیق بررسی شخصیت انوشیروان از باستان تا دوره اسلامی در word دارای 145 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق بررسی شخصیت انوشیروان از باستان تا دوره اسلامی در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق بررسی شخصیت انوشیروان از باستان تا دوره اسلامی در word
چکیده یک
پیشگفتار سه
فصل اول: ساسانیان
1-1- دودمان ساسانی
1-2- پادشاهی ساسانیان تا قباد
1-3- مزدک و جنبش مزدکیان
1-4- خسروانوشیروان در تاریخ
1-4-1- جنگ اول با بیزانس
1-4-2- جنگ دوم با بیزانس
1-4-3- جنگ با هیاطله
1-4-4- دست نشاندگی یمن
1-4-5- جنگ با ترکها
1-4-6- جنگ سوم با بیزانس
1-5- اصلاحات خسرو انوشیروان
1-5-1- برقراری نظم و آرامش
1-5-2- مالیات
1-5-3- اصلاحات ارضی
1-5-4- اصلاحات در تقسیمات کشوری و نظامی
1-6- شخصیت و خصال انوشیروان
1-7- سکه های انوشیروان و جام خسرو
1-7-1- سکه های انوشیروان
1-7-1-1- کلیات
1-7-1-2- سکههای دوره انوشیروان
1-7-2- جام خسرو
1-8- دانش در دوره خسرو انوشیروان
1-9- ایوان مداین یا طاق کسری
فصل دوم : خسرو انوشیروان در ادبیات باستانی ایران
2-1- بررسی نام خسروانوشیروان
2-2- خسرو انوشیروان در آثار فارسی میانه زرتشتی
2-2-1- بندهش
2-2-2- زند وهمن یسن
2-2-3- کارنامه انوشیروان
2-2-4- اندرز خسرو قبادان
2-2-5- گزارش شطرنج و وضع نرد
2-2-6- توقیعات انوشیروان
فصل سوم: خسرو انوشیروان در کتابها و آثار دوران اسلامی
3-1- شاهنامه فردوسی
3-2- پادشاهی خسرو انوشیروان به روایت مورخان دوران اسلامی
3-2-1- مسعودی
3-2-2- دینوری
3-2-3- حمزه اصفهانی
3-2-4- گردیزی
3-2-5- ابن اثیر
3-2-6- ابن خلدون
نتیجهگیری
فهرست منابع فارسی
فهرست منابع تصاویر
فهرست منابع لاتین
چکیده انگلیسی
بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق بررسی شخصیت انوشیروان از باستان تا دوره اسلامی در word
فهرست منابع فارسی
1- آلتهایم، فرانتس و استیل، روت، تاریخ اقتصاد دولت ساسانی، ترجمه هوشنگ صادقی، 1382
2- آموزگار، ژاله و تفضیلی احمد، زبان پهلوی ادبیات و دستور آن، تهران، 1377
3- ابن اثیر، عزالدین، تاریخ کامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، جلد 5، تهران، 1362
4- اصفهانی، حمزه، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه جعفر شعار، تهران، 1346
5- بوسایلی، ماریو، هنر پارتی و ساسانی، ترجمه یعقوب آژند، تهران، 1374
6- بهار، مهرداد، بندهش، تهران، 1380
7- بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1362
8- بیانی، ملک زاده، تاریخ سکه، 1339
9- پروکوپیوس، جنگهای ایران و روم، ترجمه محمد سعیدی، تهران، 1382
10- پورداود، ابراهیم، یشتها، جلد 2، تهران، 1373
11- پیرنیا، حسن، ایران قدیم، تهران، 1373
12- تبریزی، محمدحسین ابن خلف، برهان قاطع، ج 1 و 2، تهران، 1375
13- تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1378
14- ثعالبی، عبدالملک ابن محمد، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، تحقیق هـ . زتنبرگ، ترجمه محمد فضائلی، جلد اول، تهران، 1368
15- ثعالبی مرغنی، حسین ابن محمد، شاهنامه کهن، ترجمه سید محمد روحانی، مشهد، 1372
16- حقیقت، عبدالرفیع، فرهنگ شاعران زبان پارسی، تهران، 1368
17- خسروی، خسرو، جامعه دهقانی در ایران، تهران، 1357
18- دبیر سیاقی، سید محمد، نامور نامه باستان، تهران،
19- دنت، دانیل، مالیات سرانه و تأثیر آن در گرایش به اسلام، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، 1358
20- دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، ج پنجم، تهران، 1373
21- دینوری، ابوحنیفه احمدابن داود، اخبارالاطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، 1364
22- دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، مجمل التواریخ و القصص، تصحیح محمدتقی بهار، تهران، 1378
23- راشد محصل، محمدتقی، زند وهمن یسن، تهران، 1378
24- رستگار فسایی، منصور، فرهنگ نامهای شاهنامه، جلد 2، تهران، 1379
25- ریپکا، یان، تاریخ ادبیات ایران، ترجمه عیسی شهابی، تهران، 1354
26- زرینکوب، روزبه، “ایران: ساسانیان” ، دایره المعارف بزرگ اسلامی، جلد 10، تهران، 1380
27- زرینکوب، عبدالحسین و زرینکوب، روزبه، تاریخ ایران باستان، تهران، 1379
28- زرینکوب، عبدالحسین، در قلمرو وجدان، تهران، 1369
29- سامی، علی، تمدن ساسانی، شیراز، 1342
30- سلوود، دیوید، “سکههای ساسانی“، در: یار شاطر، احسان و دیگران، تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان: پژوهش دانشگاه کیمبریج، ترجمه حسن انوشه، جلد سوم، قسمت اول، تهران، 1380، ص 452-429
31- شهبازی، ع. شاپور، “خداینامه در متن یونانی”، در: افشار، ایرج و رویمر، هانس روبرت، سخنواره: پنجاه و پنج گفتار پژوهشی به یاد دکتر پرویز ناتل خانلری، تهران، 1376، ص 586-579
32- صفا، ذبیحا;، دانشهای یونانی در شاهنشاهی ساسانی، تهران، 1330
33- عبدالرحمان ابن محمد، ابوزید، تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، جلد اول، تهران، 1342
34- عریان، سعید، متون پهلوی، تهران، 1371
35- فرای، ر.ن.، “تاریخ سیاسی ایران در دوره ساسانیان”، در: یارشاطر، احسان و دیگران، تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی سلسله ساسانیان: پژوهش دانشگاه کمبریج، ترجمه حسن انوشه، جلد سوم، قسمت اول، تهران، 1380، ص 276-217
36- فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه فردوسی، تصحیح ژولمول، تهران، 1381
37- کریستین سن، آرتور، سلطنت قباد و ظهور مزدک، ترجمه احمد بیرشک، تهران، 1352
38- قبادیانی بلخی، ناصر ابن خسرو، دیوان، به کوشش مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران، 1353
39- کریستین سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران، 1378
40- کلسینکف، آ.ای.، ایران در آستانه یورش تازیان، ترجمه م.ر. ریاحی، تهران، 1375
41- گردیزی، ابوسعید عبدالحی، زینالاخبار، تصحیح سعید نفیسی، تهران، 1332
42- گیبون، ادوارد، انحطاط و سقوط امپراتوری روم، ترجمه فرنگیس شادمان، جلد دوم، تهران، 1370
43- گیرشمن، رمان، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران، 1355
44- لاکهارت، لارنس، “تاریخ سیاسی ایران”، ترجمه شاپور راسخ، ایرانشهر، شماره بیست و دوم، تهران، 1342، ص 528-268
45- مسعودی، ابوالحسن علی ابن الحسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جلد اول، تهران، 1365
46- مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، ترجمه ابوالقاسم امامی، جلد اول، تهران، 1369
47- مکنزی، دیوید نیل، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران، 1379
48- نخجوانی، محمد ابن هندوشاه، صحاح الفرس، به کوشش عبدالعلی طاعتی، تهران، 1334
49 – نفیسی، سعید، تاریخ تمدن ایران ساسانی، تهران، 1331
50- نفیسی، علی اکبر، فرهنگ نفیسی، جلد اول، تهران، 1342
51- نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها درزمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب خویی، تهران، 1358
52- ویسهوفر، یوزف، ایران باستان، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، 1370
53- ویلسن، جی. کریستی، تاریخ صنایع ایران، ترجمه عبدا; فریار، تهران، 1376
54- یار شاطر، احسان، “کیش مزدکی”، ترجمه م. کاشف ایران نامه، سال دوم، شماره اول، پاییز 1362
55- یار شاطر، احسان، “آیین مزدکی”، در: یار شاطر، احسان و دیگران، تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان: پژوهش دانشگاه کیمبریج، ترجمه حسن انوشه، جلد سوم، قسمت دوم، تهران، 1380، ص 476-447
فهرست منابع لاتین
1- Bartholomae, ch. Altiranische woreterbuch,Berlin,
2- Freiman, A pand namag zardust, Wien,
3- Justi, Ferdinand, Geshichte Irans von den altesten zeiten bis Zum, Ausgang der sasaniden, grudriss der Irani shen philologie,Berlin,vol 2,
4- Mochiri, M. I. , Etude de numismatique,Iranienne sous les sassanides et Arab- sasanides, tome, 2. Belgique ,
5- Modi, j.j., cama oriental institute papres, Delhi,
6- Nyberg, S.H, A Manual of Pahlavi,Wiesbaden, part 2,
7- Paruk, F.D.J, Sassanian Coins,Bombay,
8- Thorrsian,H., Histoire de l’ Armenie et du peuple armenien, Paris,
9- Unvala, j. M. , notes sur des monnaies trouve’es a suse,Paris,
چکیده
موضوع این پایاننامه بررسی شخصیت انوشیروان است. ابتدای فصل اول این پژوهش به تاریخ ساسانیان تا دوره قباد میپردازد ادامه فصل اول، خسرو انوشیروان در تاریخ (=جنگها، اصلاحات، شخصیت، سکهها، دانش و عهد بزرگ تمدن ادبی و فلسفی ایران در دوره وی) را مورد بررسی قرار میدهد. پایان فصل نیز به بررسی ویژگی و شکل ظاهری ایوان مداین که پژوهشگران بنای آنرا به خسرو انوشیروان نسبت دادهاند اختصاص دارد
فصل دوم به بررسی خصوصیات خسرو انوشیروان در آثار و ادبیات باستانی ایران اختصاص دارد. در ابتدای این فصل نام خسرو انوشیروان در ادبیات باستانی ایران مورد بررسی قرار گرفته است و در پایان فصل به بررسی ویژگیهای خسرو انوشیروان در آثار فارسی میانه زرتشتی در شش اثر (= بندهش، زند وهمن یسن، کارنامه انوشیروان، اندرز خسرو قبادان، گزارش شطرنج و توقیعات بجای مانده از ایشان) اختصاص دارد
فصل سوم که فصل آخر این پژوهش میباشد به بررسی شخصیت و تاریخ دوره خسرو انوشیروان در آثار دوران اسلامی بر اساس دیدگاههای فردوسی، دینوری، حمزه اصفهانی، گردیزی، ابن اثیر، ابن خلدون و مسعودی اختصاص دارد که تدقیق و مطالعه در این آثار نشان دهنده عظمت و شوکت سلسله ساسانیان در دوره خسرو انوشیروان میباشد
بخش پایانی این پژوهش به جمع بندی و نتیجهگیری از مباحث بررسی شده میپردازد و حاوی مطالبی در رابطه با ویژگیهای شخصیتی خسرو انوشیروان و استنتاج از اقدامات وی میباشد در پایان نیز فهرست منابع فارسی و لاتین و چکیده انگلیسی درج گردیده است
پیشگفتار
اردشیر بابکان موسس سلسله ساسانی حکومتی را در ایران بنا نهاد که وجود تمرکز در حکومت، وحدت تمامی سرزمینهای ایران و برقراری دین زرتشتی به عنوان کیش رسمی ایرانیان از ویژگیهای عمده آن بود
برآمدن و ظهور ساسانیان سرچشمه یک سلسله دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی، دینی و اقتصادی در حیات مردم ایران گردید. بدیهی است که این تغییرات بدون سابقه و پیشینه اجتماعی عملی نشد و روی کار آمدن اردشیر بابکان و تاسیس سلسله ساسانی، نمود ظاهری آمادگی جامعه ایرانی برای قرار گرفتن در جریان این تغییرات و تحولات بود
با استقرار خاندان ساسانی بر تخت سلطنت ایران، ساختار تازه ای از قدرت و حاکمیت در ایران شکل گرفت
این ساختار از ابتدا مبتنی بر اتحاد دین و دولت بود، اما در مدت بیش از چهار قرن حکمرانی این سلسله همواره روند یکنواختی نداشت و ساختار قدرت و حاکمیت ساسانیان به علت بروز رویدادهای داخلی و خارجی در تحول و تطور بود. قدرت سلطنت وقتی به اوج می رسید که قدرت روحانیون زرتشتی کاستی می گرفت و زمانی در نقطه ضعف بود که قدرت و حاکمیت در دست اشراف و موبدان قرار داشت. این کشش و کوشش پیوسته بین دو طرف در جریان بود
در روزگار فرمانروایی ساسانیان، اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران دستخوش تغییر و تحول بود و این مسئله در شکل سازمان و تشکیلات حکومتی نیز تأثیر می گذاشت. دهقانان از عهد خسرو انوشیروان به بعد نقش مهمتری در مسایل کشوری یافتند و قدرت این طبقه تاپایان عهد ساسانی رو به فزونی گذاشت. انوشیروان شاه خوش فرجامی است، که برخی از کارهای سودمند و متناسب با زمان موجب خوشنامی وی گردیده که معروفترین آنها عبارتند از: اصلاح آیین مالیات، توجه به آبادی و شهرسازی، سرکوبی دشمنان، دلبستگی به فرهنگ و دانش و بزرگداشت دانشمندان، اهمیت اقدامات وی و آرامشی که در حکومت وی بوجود آمد باعث شد تا وی را شاهی عادل بنامند. در این پایان نامه به تفضیل درباره هر یک از اقدامات فوق به نقد و بررسی پرداخته می شود
1-1- دودمان ساسانی
ساسان موبد آتشکده ای بود که در استخر برای ستایش ایزد بانو آناهیتا اختصاص داشت. همسر وی، رام بهشت[1]، دختر یکی از پادشاهان بازرنگی بود و این سلسله پادشاهان در نیسایه سلطنت داشتند. ( شهر مزبور به مناسبت دیوارهای سفید از زمان استیلای عرب در فارس موسوم به بیضا شد).[2]
پاپک پسر ساسان روابط خود را با بازرنگیها مغتنم شمرد و یکی از پسران خویش را که اردشیر نام داشت در دارابگرد به مقام عالی نظامی ارگبد رسانید. مقارن این احوال پاپک بر گوچهر (گوزهر) شاه که خویشاوند او نیز بود شورید و مکان گوچهر را که معروف به کاخ سفید بود به تصرف در آورد. سپس او را کشت خود بر اریکه سلطنت نشست.[3] آنگاه از اردوان پنجم لقب پادشاهی برای پسر بزرگ خود شاپور خواست
اردوان امتناع نمود ولی با وجود این شاپور پس از فوت پدر خود را پادشاه دانسته، اردشیر را مجبور کرد که تابع وی شود ولیکن طولی نکشید که به جهت خراب شدن زیر زمینی در قصر ملکه که همای نام داشت شاپور زیر آوار ماند و درگذشت و اردشیر پادشاه شد.[4]
کریستین سن معتقد است شاپور زمانی که به دارابگر حمله کرد درخانه ای ویرانه فرود آمد اما ناگهان سنگی از سقف جدا شد و او را از پای درآورد.[5]
اردشیر پس از سرکوبی شورش دارابگرد به کرمان حمله کرد. و پس از فتح آنجا و ضمیمه کردن خوزستان و اصفهان به متصرفات خویش در سال 224 م. با اردوان پنجم آخرین پادشاه اشکانی در هرمزگان خوزستان به نبرد پرداخت، در این نبرد اردوان کشته شد و سلسله اشکانی از هم فرو پاشید. بدین ترتیب اردشیر اول، که تاریخ، وی را موسس شاهنشاهی ساسانی می دانند، به سلطنت رسید و سلسله ساسانیان بنا نهاده شد.[6] می توان گفت وقتی در بیست و هشت آوریل دویست و بیست و چهار میلادی اردوان پنجم پادشاه اشکانی در آن نبرد جان باخت این به معنای پایان قریباً پانصد سال فرمانروایی اشکانیان بر ایران و تاسیس سلسله ای جدید بود. [7]
1-2- پادشاهی ساسانیان تا قباد
اردشیر اول: (226-241)
اردشیر بابکان رسماً در سال دویست و بیست و شش میلادی تاج شاهنشاهی ایران را بر سرگذاشت، گمان می رود این تاجگذاری را در زادگاه خود پارس، یا در معبد آناهیتا واقع در شهر استخر و یا در تنگه نقش رجب نزدیک استخر انجام داده باشد، زیرا اردشیر و شاپور اول در این جای نقش جلوس خود را بر سلطنت بر روی سنگ حجاری کردهاند.[8]
اردشیر حکومت ملوک طوایفی عهد اشکانی را برانداخت، از قدرت خاندان های بزرگ کاست و با ایجاد سپاه منظم وحدتی در قلمرو خود پدید آورد. البته استقرار قطعی حکومت اردشیر چند سال پس از غلبه بر اردوان به دست آمد.[9]
وی پس از تاجگداری و لشکر کشی به شمال بین النهرین و توفیق در تصرف این مناطق، بر سر ارمنستان با دولت روم درگیر شد و تقریباً تا پایان دوره شاهی با رومیان در جنگ بود.[10] وی با تعرض به بین النهرین رومی ، نصیبین[11] حران[12] ظاهراً دورا- اوراپوس[13] را هم تسخیر کرد.[14]
به هر حال اردشیر در نزد جانشینانش اهمیت و حیثیت فوق العاده یافت و بعدها سرمشق حکمت و خرد تلقی شد.[15]
شاپور اول: (241-271)
این پادشاه فرزند اردشیر بود و در سال دویست و چهل و یک میلادی به تخت نشست.[16]
سلطنت شاپور اول، به جنگهای متعدد در شرق و غرب با کوشانیان و رومیان گذشت. در جریان همین جنگها، گردیانوس امپراتور روم کشته شد( دویست و چهل و چهار میلادی) و والریانوس امپراتور دیگر روم در سال دویست و پنجاه و نه یا دویست و شصت میلادی با سپاهیانش به اسارت افتاد.[17]
حکومت مقتدرانه شاپور اول، بنیاد فرمانروایی ساسانیان را در ایران مستحکم کرد. و نشر تعالیم مانی در قلمرو ساسانیان که با اجازه شاپور اول صورت گرفت، باعث ناخرسندی موبدان زرتشتی شد.[18]
شاپور اول، ظاهراً اندیشه مانی را وسیله ایجاد وحدت بین پیروان ادیان مختلف قلمرو خویش می پنداشت. احتمال می رود علت دیگر تسامح شاپور در خصوص آیین مانی، جلوگیری از گسترش رو به رشد قدرت روحانیون زرتشتی و مداخله آنان در امور حکومتی بوده باشد. [19]
وی در سال دویست و هفتاد و یک میلادی در گذشت و پسر وی هرمز اول پس از وی به تخت نشست. [20]
هرمز اول: (271-273)
پس از مرگ شاپور اول در سال دویست و هفتادو یک میلادی و به قولی دویست و هفتاد و سه میلادی هرمز اول به جای پدر به تخت نشست. هرمز که در هنگام حیات پدر در جنگهای روم و ارمنستان شجاعتها از خود نشان داده بود با عنوان «دلیر» خوانده می شد و شاپور مدتی فرمانروایی پارت و بعد ارمنستان را به وی سپرد. درباره پادشاهی کوتاه او آمده است که با سغدیان جنگید، آنان را مغلوب کرد و بر آنان خراج نهاد. [21] پادشاهی هرمزد کمتر از دو سال بود و در سال دویست و هفتاد و دو میلادی درگذشت.[22]
بهرام اول : (273-276)
وی پسر شاپور اول بود که بعد از مرگ برادرش (هرمز اول) به تخت نشست. [23]
در زمان این پادشاه ساسانی، زنو بیا [24] ملکه تدمر برای رهایی از فشار و تهدید روم از ایران کمک خواست، اما بهرام، از روی بی تدبیری تنها نیرویی اندک به کمک او فرستاد در نتیجه هم زنوبیا و تدمر به دست رومیان افتاد وهم اورلیانوس [25] امپرتور روم از مداخله ایران رنجید، و به قصد انتقامجویی طوایف قفقاز را تشویق به هجوم بر مرزهای ایران کرد، اما خودش که عازم بیزانس بود، در شورش سربازانش کشته شد. (دویست و هفتاد و پنج میلادی)[26]
در زمان بهرام اول با اصرار کرتیر موبدان موبد، مانی دستگیر شد و در زندان جان سپرد.[27]
بهرام دوم: (276-293)
پس از درگذشت بهرام اول پسرش بهرام دوم در سال دویست و هفتاد و شش میلادی بر تخت نشست. در ایام سلطنت بهرام دوم بین ایران و روم جنگ درگرفت امپراتور روم به قلمرو ساسانیان حمله کرد. رومیان تا تیسفون پیشروی نمودند ولی سرانجام امپراطور روم ارلیوس کاروس کشته شد و لشکریان روم مجبور به عقب نشینی شدند. در سال دویست و هشتاد و سه میلادی. بین ایران و روم معاهده صلحی برقرار شد و از آن پس توجه بهرام به سمت شرق معطوف گشت و به آسانی توانست بر این نواحی مسلط شود. او پسر خود را که بهرام نام داشت به حکومت سرزمین سکاها گماشت وی را با نام سقانشاه (سکانشاه) ملقب ساخت. بهرام به قولی در سال دویست و نود و سه میلادی فوت کرد.[28]
بهرام سوم : (293-293)
بهرام دوم در سال 293 میلادی در گذشت و پسرش بهرام سوم جانشین وی گردید این شاه ملقب به سکانشاه بود زیرا در حیات پدرش به حکومت سرزمین سکاها ( سیستان) منصوب گشته بود
وی 4 ماه بیشتر پادشاهی نکرد زیرا بدست یکی از پسران شاپور اول بنام نرسی از سلطنت خلع شد. [29]
نرسی: (293-302)
نرسی پسر شاپور اول و نوه اردشیر بابکان است. او به ارمنستان حمله کرد و پادشاه این کشور را که تیرداد نام داشت از آنجا بیرون راند. بدین سبب دوباره میان ایران و روم جنگ درگرفت اما سرانجام نرسی از رومیان شکست خورد و مجبور گردید با رومیان صلح نماید و به موجب آن قسمتی از ارمنستان صغیر را به آنان واگذار کند و از ادعاهای خود درباره بقیه خاک این کشور صرف نظر کند. [30]وقتی که نرسی از ارمنستان به سوی تیسفون آمد. عده زیادی از بزرگان و نجبا ، در پایکولی واقع در شمال قصر شیرین کنونی، نزدیک سلیمانیه عراق از وی استقبال کردند و برای شرکت در مراسم تاجگذاری، تا پایتخت موکب وی را همراهی کردند. به فرمان نرسی برای جاودان کردن خاطره این استقبال ، یک کتیبه دو زبانه ( پهلوی و پارتی) در محل پایکولی نقش گردید. نرسی به دنبال از بین بردن نفوذ موبدان و قدرت خاندانهای بزرگ بود
وی به علت شکست خود از رومیان و عهدنامه ننگینی که بین او و رومیان منعقد گردید، دیگر نتوانست سلطنت کند. وی پس از چندی از حکومت کناره گرفت و از شدت اندوه در سال سیصد و دو میلادی درگذشت.[31]
هرمز دوم : (302-309)
در سال سیصد و دو میلادی هرمز دوم جانشین پدرش نرسی گردید و برای همراهی کوشانیان با خود با شاهزاده خانمی از این طایفه ازدواج نمود.[32]
مدت سلطنت وی کوتاه بود زیرا در سیصد و نه میلادی در جنگ با اعراب کشته شد، چون اعراب نواحی احساء[33] بحرین را گرفته از آنجا به مرز ایران تجاوز می کردند
آذر نرسی: (309-309)
پس از هرمزد دوم پسرش آذر نرسی بر تخت نشست. اما بزرگان و نجبا که پس از شکست نرسی در برابر روم بتدریج فرصت و امکان مداخله مستقیم در امور کشور را یافته بودند، پادشاه جدید را پس از مدتی کشتند. یک برادرش را کور کردند و برادر دیگرش را به زندان افکندند که چندی بعد فرار کرد و به روم پناهنده شد.[34]
شاپور دوم: (309-379)
در این هنگام چون دیگر کسی که شایسته سلطنت باشد باقی نمانده بود بزرگان برای آنکه خودشان بدون هیچ مشکلی زمام امور را در اختیار داشته باشند، سلطنت را به کودک هرمزد دوم که هنوز در شکم مادر بود یا تازه متولد شده بود ، دادند. این کودک که در تمام زندگیش شاهنشاه خوانده شد، شاپور نام داشت، و تاریخ او را به نام شاپور دوم یا شاپور ذوالاکتاف می شناسد.[35]
در مورد این نام دو نظر وجود دارد اول اینکه به دلیل شدت سرکوب اعراب مهاجم که از غرب ایران را مورد تهاجم قرار میدادند، نزد عربها به «ذوالاکتاف» و نزد ایرانیان به «هو به سنبا» (= سوراخ کننده شانه ها ) ملقب شد.[36] دوم اینکه این لقب را از این جهت به شاپور دادند که شانه او پهن بود.[37]
به هر حال وقتی شاپور به سن رشد رسید، خود را از نفوذ آنان رهانید و با عزم و ارادهای استوار حکومت در حال زوال ساسانیان را دوباره احیا کرد و آن را به اوج قدرت رساند.[38]
نخستین کار شاپور تنبیه و به اسارت گرفتن اعراب متجاوز احساء بود که متناوباً در سواحل جنوبی ایران تاخت و تاز می کردند.[39]
در دوران کودکی شاپور دوم، در روم دگرگونهایی پیش آمده بود که سبب می شد امپراتور روم داخل سرزمین ایران برای خود هوا خواهانی داشته باشد. توضیح اینکه امپراتور روم کنتستانتین[40] به مسیحیت گرویده بود و آیین مسیح را به رسمیت شناخته بود (سیصدو سیزده میلادی) در نتیجه امپراتور روم حمایت از مسیحیان ایران را از وظایف خود می دانست، و مسیحیان ایران نیز به روم احساس علاقه می کردند. بدین ترتیب دشمنی مذهبی یکی از اختلافات بین ایران و روم شد، و مسیحیت به آیین دشمن تبدیل شد.[41]
به هر حال مسئله مسیحیان برای شاهپور بیشتر یک مسئله سیاسی بود تا دینی چنانکه تعقیب مسیحیان و تخریب کلیسها برای او بخشی از جنگ با روم تلقی می شد.[42]
در اثر وعظ و تبلیغات مذهبی گریگوری مقدس از سال سیصد میلادی به بعد دین مسیح بصورت دین رسمی کشور ارمنستان درآمده بود.[43] به هر حال شاپور دوم با تحریک امپراطور روم بوسیله رنج و آزار مسیحیان وی را به جنگ ترغیب کرد اما قبل از جنگ امپراطور روم کنستانتین درگذشت.[44]
در این هنگام اوضاع ارمنستان نیز آشفته بود، تیرداد پادشاه ارمنستان که به آیین مسیحیت گرویده بود درگذشت (سیصد و چهارده میلادی ) و جانشینان او هم افراد نالایقی بودند. و شاپور توانست یک پادشاه دست نشانده خود را بر تخت بنشاند و ارمنستان را مطیع خود سازد.[45] امپراطور جدید روم کنستانسیوس برای شاهپور حریف ساده تری به شمار می رفت. پس شاهپور در بین النهرین به تاخت و تاز پرداخت ، ولی از این جنگ نتیجه خاصی عاید هیچ یک از طرفین نشد.[46]
اما شاپور در جنگ دوم خود با روم (سیصد و پنجاه و نه میلادی) توانست شهر آمٍد[47] را تسخیر کند. مدتی بعد کنستانسیوس در گذشت و یولیانوس[48] امپراطور جدید روم شد. وی به ایران لشکر کشید، اما زمانی که سپاه شاپور به او یورش بردند در جریان جنگ، امپراطور از ضربت زوبین یک سرباز ایرانی از پای درآمد (سیصد و شصت و سه میلادی) و جانشین او یوریا نوس [49] با عجله قوای خود را از قلمرو ساسانیان خارج کرد. و به دنبال این وقایع طبق معاهده ای که به امضای طرفین رسید شاپور توانست، شرایط مورد نظر و خواستهای خود را به یوریانوس تحمیل کند از جمله پنج ولایتی که در زمان نرسی در اختیار روم قرار گرفته بود به ایران مسترد شد.[50]
اردشیر دوم: (397-382)
بعد از شاپور دوم، اردشیر دوم که برادر وی نیز بود در سال سیصد و هفتاد و نه میلادی به سلطنت رسید. وی شاهی ضعیف النفس بود و در دوره پادشاهی وی قدرت و نفوذ درباریان و نجبا بسیار زیاد و قدرت پادشاه کم شد.[51]
او بدلیل آنکه می خواست از نفوذ فوق العاده بجبا بکاهد از سلطنت خلع شد.[52]
شاپور سوم : (382-388)
او پسر شاپور دوم و برادر زاده اردشیر دوم بود. در طاق بستان نزدیک کرمانشاه دو غار وجود دارد که در مدخل یکی از آنها بر روی سنگ تصویر برجسته شاپور سوم در حالیکه با کمند گورخوری را شکار می کند، منقوش است. همچنین در لنینگراد بشقابی موجود است که بر آن تصویری از این پادشاه در حالیکه به تنهایی مشغول کشتن شیری می باشد، نقش گردیده است این پادشاه نسبت به مسیحیان ایران مهربانی و ملایمت نمود و با تئودور اول قیصر روم روابط صمیمانه بر قرار نمود.[53]
درباره این دو غار میتوان گفت که نخستین کوچکتر و دوم بزرگتر است. غار اول در زمان شاپور سوم کنده شده است زیرا شامل نقش برجسته این پادشاه و پدرش شاپور دوم است. لیکن مسلماً هر دو غار با هم ، یعنی در زمان شاپور سوم ساخته شده اند. شاپور دوم در سمت راست و شاپور سوم در طرف چپ قرار دارد. لباسشان به طرز جامه قدماست. هر دو تن دستها را بر شمشیر دراز و مستقیم خویش نهاده اند شاپور دوم تاج کنگره داری بر سر نهاد. این تاج از تاج شاپور اول تقلید شده جزئیات تاج شاپور سوم در اثر سائیدگی سنگ بزحمت تمیز داده می شود. هیئت این دو شخص نظیر شکل شمشیرداران و اشکال دیگری است که در غارهای ترکمنستان چین دیده می شود و در عین حال بسیار شبیه تصویر صلیبیون و شوالیه ها و اسقفهای قرون وسطی است.[54]
[1] کریستین سن نام همسر ساسان را دینگ آورده ( ر.ک: کریستین سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، 1378، ص 59)
[2] پیرنیا، حسن، ایران قدیم، 1373، ص 177
[3] کریستین سن، آرتور، ایران… ، ص 59
[4] پیرنیا، حسن، ایران … ، ص177
[5] کریستین سن، آرتور، ایران… ، ص 59
[6] گیرشمن، رمان، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، 1355 ،ص 347
[7] وسیهوفر، یوزف، ایران باستان، ترجمه مرتضی ثاقب فر، 1370 ، ص193
[8] کریستین سن، آرتور، ایران… ص 61
[9] زرین کوب، روزبه، “ایران: ساسانیان” ، دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد دهم، 1380، ص
[10] زرین کوب، عبدالحسین و زرین کوب، روزبه، تاریخ ایران باستان، 1379، ص14 ؛ زرین کوب، روزبه،“ایران: ساسانیان” ، دائره … ، ص528
[11] Nisibin، از شهرهای مرزی ایران و روم، و از مراکز مهم مسیحیان نسطوری بوده است و اکنون در جنوب شرقی ترکیه قرار دارد. (رک: زرین کوب، عبدالحسین و زرین کوب، روزبه ، تاریخ…. ، ص 15)
[12] حران که در لاتین Carrhae نامیده میشود شهری کهن در بین النهرین بود که اکنون در جنوب شرقی ترکیه قرار دارد.؛ (رک: همو، همان، ص 17)
[13] Dura-Europos، شهر باستانی در سوریه، بر کنار رود فرات و در شمال پالمیرا. (رک:همو، همان ص 17)
[14] همو، همان، ص 17
[15] زرین کوب، روزبه،“ایران: ساسانیان”، دائره…. ، جلد دهم، ص 528
[16] پیرنیا، حسن، ایران …، ص 187
[17] فرای، ر.ن، “تاریخ سیاسی ایران در دوره ساسانیان”، در: یار شاطر، احسان و دیگران، تایخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان: پژوهش دانشگاه کیمبریج، ترجمه حسن انوشه، جلد سوم، قسمت اول، 1380، ص 226
[18] زرین کوب، روزبه،“ایران: ساسانیان”، دائره…. ، جلد دهم، ص 528
[19] زرین کوب، عبدالحسین و زرین کوب، روزبه، تاریخ…. ، ص 25
[20] پیرنیا، حسن، ایران …، ص 183
[21] ثعالبی، عبدالملک ابن محمد، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم ، به کوشش هـ. زتنبرگ، ترجمه: محمد فضائلی، 1368، ص 317 –
[22] پیرنیا، حسن، ایران …، ص 183
[23] پیرنیا، حسن، ایران …، ص 183
[24] Zenobia
[25] Aurellianus
[26] پیرنیا، حسن، ایران …، ص184-183؛ زرین کوب، عبدالحسین و زرین کوب، روزبه، تاریخ…. ، ص 28-27
[27] زرین کوب، روزبه،“ایران: ساسانیان”، دائره…. ، جلد دهم، ص 528
[28] لاکهارت، لارنس، “تاریخ سیاسی ایران”، ترجمه شاپور راسخ، ایرانشهر، شماره 22، 1342، ص 350
[29] پیرنیا، حسن، ایران …، ص 184 و 185؛ لاکهارت، لارنس، “تاریخ سیاسی ایران”، ;، ص 350
[30] همو، همان ، ص 351
[31] زرین کوب، عبدالحسین و زرین کوب، روزبه، تاریخ …. ، ص 31-30
[32] لاکهارت، لارنس، “تاریخ سیاسی ایران”، ;، ص 351
[33] احساء ناحیه ای است در مشرق شبه جزیره عربستان، کنار ساحل غربی خلیج فارس در قدیم آنرا بحرمان مینامیدهاند و در قرنهای نخستین اسلامی، مرکز آن هجر بوده است.؛ (رک: زرین کوب عبدالحسین و زرین کوب، روزبه، تاریخ …. ، ص 31)
[34] پیرنیا، حسن، ایران …، ص 186
[35] زرین کوب، عبدالحسین و زرین کوب، روزبه، تاریخ …. ، ص 32
[36]زرین کوب، روزبه،“ایران: ساسانیان”، دائره…. ، جلد دهم، ص 528
[37] پیرنیا، حسن، ایران… ، ص 187
[38]زرین کوب، روزبه،“ایران: ساسانیان”، دائره…. ، جلد دهم، ص 528
[39] زرین کوب، عبدالحسین و زرین کوب، روزبه، تاریخ …. ، ص 35
[40]constantine
[41] زرین کوب، عبدالحسین و زرین کوب، روزبه، تاریخ …. ، ص 36
[42] زرین کوب، عبدالحسین و زرین کوب، روزبه، تاریخ …. ، ص 37
[43] Thorssian,H., Histoire de l’ Armenie et du peuple armenien, 1954, p.67-
[44] زرین کوب، عبدالحسین و زرین کوب، روزبه، تاریخ …. ، ص 37
[45] همو، همان، ص 37
[46] لاکهارت، لارنس، “تاریخ سیاسی ایران”، ;، ص 353
[47] آمٍد در قسمت شمالی بین النهرین و بر ساحل چپ دجله قرار داشته است. بعدها دیار بکر خوانده می شد و اکنون در خاک ترکیه وا قع است.؛ زرین کوب، عبدالحسین و زرین کوب، روزبه، تاریخ …. ، ص 38
[48] Julianus
[49] Jorianus
[50] فرای، ر.ن، “تاریخ سیاسی ایران در دوره ساسانیان” …، جلد سوم، قسمت اول، ص 238-237؛ زرین کوب، عبدالحسین و زرین کوب، روزبه، تاریخ …. ، ص 40-38
[51] لاکهارت، لارنس، “تاریخ سیاسی ایران”، ;،ص 353
[52] پیرنیا، حسن، ایران … ، ص 191
[53] لاکهارت، لارنس، “تاریخ سیاسی ایران”، ;،ص 353
[54] کریستین سن، آرتور، ایران … ، ص 187