تحقیق اختلافات بین دستگاههای اجرایی که در نظام اداری ایران در word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 تحقیق اختلافات بین دستگاههای اجرایی که در نظام اداری ایران در word دارای 67 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق اختلافات بین دستگاههای اجرایی که در نظام اداری ایران در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق اختلافات بین دستگاههای اجرایی که در نظام اداری ایران در word

مقدمه :  
سازماندهی تحقیق :  
بخش دوم : این بخش شامل 3 فصل است و هر فصل شامل 3 مبحث  
بخش اول : تعاریف و مفاهیم  
فصل اول : شناخت شخصیت حقوقی و بررسی جایگاه دولت در اقسام آن  
تعریف شخصیت حقوقی :  
اقسام شخصیت حقوقی:  
اول : اشخاص حقوقی حقوق خصوصی :  
اشخاص مذکور معمولاً به 2 دسته بزرگ قابل تقسیم هستند :  
ب) مؤسسات غیر تجاری (ص44)  
انجمن های سیاسی، صنفی  
گفتار دوم : اشخاص حقوقی حقوق عمومی  
اشخاص حقوقی حقوق عمومی عبارتند از :  
1- دولت :  
2- شوراهای اسلامی کشور :  
هدف از تشکیل شوراها به این شرح می باشد :  
3- شهرداری :  
4- سایر اشخاص حقوقی حقوق عمومی  
مبحث سوم : آشنایی با برخی اصطلاحات مورد نیاز  
گفتار اول : شناسایی قوه مجریه و دستگاه اجرایی و اختلاف و دستگاه مرتبط .  
قوه مجریه :  
- گفتار دوم : تعریف و مفهوم دولت و موارد کاربرد این اصطلاح  
موارد کاربرد اصطلاح دولت  
فصل دوم : دولت به عنوان بزرگترین شخصیت حقوقی حقوق عمومی  
مبحث اول : شخصیت حقوقی دولت  
گفتار اول : چگونگی شخصیت حقوقی دولت مزایای مترتب بر آن  
گفتار دوم : مزایای مترتب بر شخصیت حقوقی دولت :  
مبحث دوم : جنبه های شخصیت حقوقی دولت  
گفتار اول : جنبه داخلی شخصیت حقوقی دولت و قوه مجریه  
گفتار دوم : جنبه بین المللی شخصیت حقوقی دولت :  
مبحث سوم : تمیز دستگاههای دولتی از غیر دولتی  
گفتار دوم : مؤسسات عمومی :  
الف : مؤسسات عمومی مستقل  
اقسام مؤسسات عمومی از لحاظ هدفی که دارند به دو دسته تقسیم می شوند :  
اقسام مؤسسات عمومی بموجب قانون محاسبات عمومی :  
1- شهرداری ها و مؤسسات وابسته به آنها  
2- نهادهای انقلابی :  
فهرست منابع  

بخشی از فهرست مطالب پروژه تحقیق اختلافات بین دستگاههای اجرایی که در نظام اداری ایران در word

الف ) کتب

1- ابوالحمد ، عبدالحمید ، حقوق اداری ایران ، انتشارات توس ، چاپ هفتم

2- امامی، سید حسن ، حقوق مدنی ، ج4 ، کتابفروشی اسلامیه ، تهران

3- انصاری ، ولی الله ، کلیات حقوق اداری ، نشر میزان ، چاپ هفتم

4- جعفری لنگرودی ، محمد جعفر ، مقدمه عمومی  علم حقوق ، کتابخانه گنج دانش ، تهران ،

5- رضایی زاده ، محمد جواد ، حقوق اداری (1) ، چاپ اول ، نشر میزان ، تهران ،

6- شایگان ، سید علی، حقوق مدنی ایران ، چاپخانه مجلس ، تهران ،

7- صفار ، محمد جواد، شخصیت حقوقی ، نشر دانا ،

8- صفایی ، سید حسین ، دوره مقدماتی حقوق مدنی، ج یک ، انتشارات مدرسه عالی حسابداری ، تهران ،

9- طباطبائی ، مؤتمنی، منوچهر ، آزادی های عمومی و حقوق بشر  ،انتشارات دانشگاه تهران ، تهران

10- طباطبائی ، مؤتمنی ، منوچهر ، حقوق اداری ، انتشارات سمت ، تهران

11- عالی خانی ، محمد ، حقوق اساسی ، انتشارات دستان ، چاپ سوم

12- قاضی ، ابوالفضل ، بایسته های حقوق اساسی ، نشر میزان ،

13- قاضی ، ابوالفضل ،  حقوق اساسی و نهادهای سیاسی ، انتشارات دانشگاه تهران

14- کاتوزیان، ناصر ، مبانی حقوق عمومی ، نشر دادگستر ، چاپ اول

15- موسی زاده ، حقوق اداری ، چاپ سوم ، نشر میزان

16- نجفی اسفاد ، مرتضی ، فرید محسنی ، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، انتشارات المهدی

17- وینست اندرو ، نظریه های دولت ، ترجمه دکتر حسین بشیریه ، نشر نی ، تهران

18- هاشمی ، سید محمد ، حقوق اساسی، چاپ هفتم، نشر میزان ،

ب )پایان نامه

1- پایان نامه محمد یاشاپور ، دانشگاه شهید بهشتی ، دانشکده حقوق ، خردادماه

ج ) مجموعه قوانین و مقررات

1- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

2- قانون بودجه 71 مصوب 10/11/

3- قانون بودجه 69 مصوب 29/12/

4- قانون تجارت

5- قانون تبدیل شورای سرپرستی زندان ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور به سازمان زندان ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور مصوب 16/11/

6- قانون فهرست نهاد ها و مؤسسات عمومی غیر دولتی مصوب 29/4/

7- مجموعه قوانین سال 66 ، 67 ، 68، 71 ، 72 ، 80 ، 84 ، نشریه روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران

8- قانون محاسبات عمومی کشور

9- آراء وحدت رویه حقوقی (1371 – 1328 ) دیوان عالی کشور ، فرج ا; قربانی ، انتشارات فردوسی ، تهران

10- آراء وحدت رویه به دیوان عدالت اداری

11- پرونده های مربوط به اختلافات دستگاههای دولتی ( سازمان آموزش و پرورش

سازمان مسکن و شهرسازی – سازمان حفاظت منابع طبیعی و جنگداری )

مقدمه

اختلافات بین دستگاههای اجرایی که در نظام اداری ایران وجود دارد می تواند از جمله موانع انجام مسئولیت ها به نحو احسن باشد، و اکثر دستگاههای دولتی با این معضل مواجه هستند و گریزی از آن نیست. اما با توجه به این مسأله و اهمیت غیر قابل انکار آن در روند اجرایی مسئولیت های محوله هنوز درباره این مسأله (چگونگی حل و فصل اختلافات بین دستگاههای دولتی در ایران) تحقیقات چندانی صورت نگرفته است ، وجود یکی دو مورد قانون و تصویب نامه در ارتباط با حل و فصل اختلاف بین دستگاههای دولتی ( که با توجه به ماهیتشان جهت اقامه دعوا علیه یکدیگر به محاکم عمومی نمی توانند مراجعه نمایند، زیرا یکی از شرایط اساسی رجوع به مراجع عمومی جهت اقامه دعوی ، داشتن شخصیت حقوقی مستقل برای چنین اقامه کننده دعوی است در حالی که این دستگاهها به اعتبار شخصیت حقوقی دولت می باشند و شخص حقوقی مستقلی به حساب نمی آیند) نیز ناشی از ضرورت اجباری می باشد که مسئولان اداری را واداشته که فقط با اتکا به تجربه کاری و معطوف ساختن توجه شان به مورد یا موارد اختلافی حاصله به وضع مقررات ارائه شده دست یازند بدون اینکه توجهی به سایر مسائل از جمله آشنایی با قوانین و اصول مسلم حقوقی، رعایت اصل سلسله مراتب کانونی و ; که همه این موارد مستلزم وجود تخصصی حقوقی است، داشته باشد

وجود شرایط مطروجه ، و اهمیت آن ما را به تحقیق در این زمینه یعنی و چگونگی حل اختلاف بین دستگاههای دولتی در ایران، واداشت، که البته سعی شده بیشتر (آنچه هست) بررسی شود تا (آنچه باید باشد) بیان گردد. و هدف از آن بیشتر بیان صلاحیت ها و نحوه حل و فصل اختلافات پیش بینی شده ، و در صورت امکان ارائه راه حل جهت رفع ابهامات یاد شده ، اشاره به نواقص و معایب طرز نگارش قانون و معضلات تبعی این امر، بیان ایرادات وارده بر عدم استفاده بهینه از متخصصین در وضع مقررات و وضعیت سامان نیافته ناشی از این عامل و ارائه پیشنهادات لازم است . لذا سعی شده با روش بررسی کتابخانه ای موضوع به بررسی موضوع تحقیق بپردازیم

به امید روزی که نظام حقوق اداری ایران استحکام لازم را پیدا نموده و این معضلات و مشکلات به یاری اساتید و حقوقدانان و مسئولین این نظام از آن رخت برندد این تحقیق مشتمل بر یک مقدمه ، دو بخش و پنج فصل و نتیجه گیری می باشد، که سعی شده یک تصویر واقعی از شرایط و اوضاع و احوال حاکم بر روند چگونگی حل اختلافات بین دستگاههای دولتی در ایران ارائه شود. از آنجایی که در زمینه چگونگی حل و فصل اختلافات حاصله بین دستگاههای دولتی و موضوعات پیرامون این مبحث تحقیقات چندانی صورت نپذیرفته است و با توجه به وسع علمی اینجانب راهنمای ناچیز و کاستی ها و خطاهای آن را به دیده اغماض بنگرند، باشد که نقطه عطف کوچکی برای تحقیقات بهتر و شایسته تر در این زمینه برای دانش پژوهان آینده باشد

سازماندهی تحقیق

بخش اول این تحقیق به مبانی و کلیات و تعاریف و مفاهیم مربوط به چگونگی حل اختلافات بین دستگاههای دولتی ایران پرداخته تا راهنمایی باشد که خوانند را به بحث های اختصاصی بعدی جهت دهد و ابهامات اصطلاحات و مفاهیم به کار گرفته شده در این تحقیق را برطرف نمایند.بخش اول شامل 2 فصل است و هر فصل شامل 3 مبحث . فصل اول : که در زمینه شخصیت حقوقی و بررسی جایگاه دولت در اقسام آن و به تعریف برخی اصطلاحات مورد نیاز پرداخته تا خواننده پس از مطالعه شخصیت حقوقی بتواند جایگاه دولت را در اقسام آن شناسایی کرده و یک شناخت اولیه برای او حاصل شود که در این فصل 3 مبحث مورد بررسی قرار گرفته

فصل دوم : در این فصل پس از شناسایی شخصیت حقوقی به طور کلی ، به بررسی شخصیت حقوقی دولت به عنوان بزرگترین شخصیت حقوقی در حقوق عمومی پرداخته شده که طی 3 مبحث مورد بررسی قرار گرفته که در آن شخصیت حقوقی دولت ، چگونگی آن و مزایای مترتب بر شخصیت حقوقی دولت مورد بررسی قرار گرفته و همین طور مطالبی در جهت قدرت تمیز بین دستگاههای دولتی از غیر دولتی و شناخت اقسام دستگاههای دولتی که شخصیت حقوقی دولت و سازمان ها را مورد بررسی قرار داده ایم

بخش دوم : این بخش شامل 3 فصل است و هر فصل شامل 3 مبحث

که در آن به راهکارهای قانونی و عملی حل اختلاف بین دستگاههای دولتی پرداخته شده است. که فصل اول به مسأله چگونگی حدوث اختلاف بین دستگاههای دولتی پرداخته و فصل دوم آن شامل مبانی حقوقی و قانونی صلاحیت هیأت وزیران در حل و فصل اختلافات بین دستگاههای دولتی پرداخته که در 3 مبحث ارائه شده و در مبحث سوم به متون تصویب نامه هایی که با توجه به مبانی یاد شده وضع شده اند و علت لغو و ابطال تعدادی از آنها و عدم کارایی در روند عملی حل اختلاف بین دستگاههای دولتی در حد وسع نگارنده و منابع موجود آمده است

و فصل سوم که به بررسی قوانین مربوط به نحوه حل و اختلافات براساس تصویب نامه های هیأت وزیران و آخرین راهکارهای اجرایی حل اختلافات در سال 87 و سایر مراجع حل و فصل اختلاف در مبحث اول و دوم بیان شده و مبحث آخر به چگونگی حل اختلاف و داروی در قرار دادهای دولتی که به عنوان یکی از انواع اختلافات بین دستگاههای  دولتی است پرداخته شده و در پایان نتیجه و فهرست منابع آورده شده است

بخش اول : تعاریف و مفاهیم

فصل اول : شناخت شخصیت حقوقی و بررسی جایگاه دولت در اقسام آن

قبل از بررسی شخصیت حقوقی دولت ، لازم است شخصیت حقوقی بیان شود، تا زمینه جهت شناخت شخصیت حقوقی دولت و تحلیل آن آماده گردد، بنابراین ابتدا به تعریف شخصیت حقوقی و عناصر تشکیل دهنده آن و اقسام شخصیت حقوقی خواهیم پرداخت

مبحث اول : تعریف شخصیت حقوقی و عناصر تشکیل دهنده آن

واژه شخصیت در لغت به معانی زیر آمده است

1- سجیه مختص هر شخص

2- خاصه هر فرد

3- مجموعه عوامل باطنی یک شخص

4- مجموع نفسانیات یک شخص ( از احساسات ، عواطف و افکار آمده است)[1]

مفهوم شخص حقوقی :

واژه شخص ، ترجمه کلمه Person و به معنای ” ایفای نقش ” است[2]. این معنی نیز
با توجه به اینکه هر شخص در اجتماع نقشی ایفا می کند و از این طریق سعی دارد به خواسته هایش جامه عمل بپوشاند برای رساندن منظور از شخص و شخصیت مناسب و به جا می باشد

« شخصیت» یک نوع وصف و شایستگی برای دارا شدن حقوق و تکالیف است، از نظر علوم قضایی شخص یا حقیقی است یا حقوقی، اگر این وصف و قابلیت ذاتی، همزاد و همراه با شخص باشد، در این صورت صلاحیت مزبور را که قانون مدنی از آن به « اهلیت » تعبیر نموده است[3]. می توان به شخصیت به مفهوم حقوقی تفسیر کرد و واجد آن را « شخصیت حقیقی» گفت که تنها مصداق منحصر بدان انسان
زنده ای است که از حیات مستقل ، و نه جنینی، بهره مند می باشد.شخصیت و اهلیتی که انسان از آن برخوردار است، از طرف خداوند به اعتبار طبیعت انسانی در او به ودیعه گذاشته شده است[4] . آن چنان همراه و وابسته به شخص آدمی است که هیچ کس ، نه خود او ، نه دیگران و نه مقامات عمومی نمی توانند آن را سلب کنند و در نتیجه انسان را از شخصیت تهی کنند[5]

که در ایران نیز شخصیت حقوقی به موجب قانون تجارت مصوب سال 1303 – 1304 اولین بار به رسمیت شناخته شده است[6]

در مقابل اگر این حالت و وصف ، ذاتی شخص نباشد ، بلکه قانونگذار و یا خردمندان یک جامعه آن را برای موجودی اعتبار قائل باشند و در نتیجه قابلیت سلب و انفکاک از آن موجود را داشته باشد، در این صورت چنین شخصیتی را « شخصیت حقوقی» و دارنده آن را « شخص حقوقی» می نامند. این شخصیت مصادیق متعددی دارد، شامل هر موضوعی غیر از انسان زنده واجد حیات مستقل می باشد که صلاحیت دارا شدن حقوق و تکالیف را داشته باشد، بنابراین شرکت ها،موقوفات ، دولت ، موسسات عمومی، از نظر علم حقوق دارای صلاحیت شناخته شده و لذا به عنوان « شخص حقوقی» قلمداد شده اند[7]

به عنوان نتیجه می توان بیان داشت که « طرف» حق بودن و استفاده از زندگی حقوق یک امر اجتماعی است که هر دولتی با توجه به میزان رشد اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی جامعه اش از آن حمایت می کند، در شرایط فعلی رشد جامعه ما که تعاون و همکاری همه افراد لازمه زندگی اجتماعی است انسان مهمترین موضوع حقوق است ، ولی منافع مشترک و جمعی از قبیل: منافع یک استان، شهر، ده ، مؤسسات تجارتی و یا مؤسسات غیر انتفاعی می تواند طرف حق باشند و مورد حمایت قانون گذار قرار گیرند[8]

تعریف شخصیت حقوقی

شخصیت حقوقی یعنی « توانایی دارا شدن حقوق و تکالیف و همچنین توانایی اجرای آن»[9]

در مورد « شخصیت حقوقی» تعریف واحدی ارائه نشده است، زیرا جزو مفاهیمی است که ماهیت شان واقعیت عینی ندارد ، بنابراین تعاریف ارائه شده را در دو مبحث خواهیم آورد

اول : افرادی که شخصیت حقوقی را به معنا اعم که شخصیت اشخاص حقیقی را هم شامل شود مورد تعریف و شناسایی قرار داده اند

نظر مرحوم دکتر امامی در این زمینه چنین است « شخصیت عبارت از قابلیتی است در انسان که بتواند در جامعه دارای تکلیف و حق گردد و آن را با واسطه یا بدون واسطه اجرا نماید. بنابراین در اصطلاح علم حقوق ، شخص حقوقی به کسی گفته
می شود که بتواند دارای حق گردد و عهده دار تکلیف شود و بتواند آن را اجرا نماید ، حق و تکلیف چون از موضوعات حقوقی می باشد نه آن وضعیت موجود را در شخص، شخصیت حقوقی گویند»[10]

ایشان در بخش دیگری از بحث خویش ، در تعریف شخص حقوقی چنین بیان
می دارند

« در میان روابطی که در جامعه موجود است حقوق و تعهداتی مشاهده می شود که موضوع آن اشخاص طبیعی نیستند، بلکه جمعیت ها و مؤسساتی هستند که مانند اشخاص طبیعی دارایی دارند آنها را اشخاص حقوقی، اعتباری یا اخلاقی می نامند

اشخاص حقوقی به قدرت تصور و اعتبار ، در عالم حقوق خلق شده اند، زیرا دارا شدن حق و تکلیف لازمه وجود طبیعی انسان مادی است و اشخاص حقوقی موجوداتی طبیعی نیستند»[11]

در این تعریف و شناسایی از شخصیت حقوقی که اشاره شد، نکاتی قابل بررسی و مطالعه می باشند

1- در قوانین ایران موردی دیده نشده است که مقنن برای نشان دادن اهلیت و صلاحیت اشخاص حقیقی از اصطلاح « شخصیت حقوقی» استفاده کند، بلکه از واژه « اهلیت » برای این منظور استفاده نموده است. ( مواد 959 ، 958 ، 957 ،956 قانون مدنی و نظایر آن) در عوض برای اعلام اهلیت و صلاحیت اشخاص حقوقی از اصطلاح « شخصیت حقوقی » استفاده نموده است. ( ماده 583 قانون تجارت و ماده 3 قانون تشکیلات و اختیارات سازمان حج و اوقاف و امور خیریه) با این توضیح
می توان گفت که قانون « شخصیت حقوقی» را برای اشخاص حقوقی و « اهلیت مدنی» را برای اشخاص حقیقی وضع و جعل نموده است

در نتیجه « شخصیت حقوقی» اصطلاحی است که در برابر شخصیت حقیقی قرار گرفته

یعنی این 2 واژه قسیم یکدیگرند و مقسم آن واژه « شخصیت » می باشد. چنانکه اصطلاح « شخص حقوقی » نیز در برابر « شخص حقیقی» قرار دارد و هر دو واژه قسیم یکدیگرند و مقسم آن واژه «شخص» می باشد. بنابراین تنها موضوعات واجد شخصیت حقوقی « شخص حقوقی» نامیده می شوند. در حالی که بعضی از موضوعات با آنکه شخصیت حقوقی دارند اما شخص حقوقی نامیده نمی شوند. ممکن است به نظر بعضی این ایراد بی فایده جلوه کند ولی در پاسخ باید گفت که اساساً فایده تقسیم بندی صحیح اشیاء و از آن جمله مفاهیم به این است که در پرتو آن ، انواعی را که نشناخته ایم بشناسیم و از این طریق انواع جدیدی را کشف کنیم. لذا برای استفاده از تقسیم ، به نحوی که مقسم خود یک قسم واقع گردد، پرهیز کنیم».[12]

2- در این شناسایی و تعریف از شخصیت حقوقی آمده بود که : «دارا شدن حق و تکلیف لازمه وجود، طبیعی انسان مادی است و اشخاص حقوقی موجودات طبیعی نیستند.»

این گفته قابل بحث است .زیرا دلیلی بر اینکه دارا شدن حق و تکلیف لازمه وجود طبیعی انسان مادی می باشد، وجود ندارد، وجود بردگان ، کفار و مرتدان که مطابق بعضی مقررات، از جمله مقررات حقوق اسلام فاقد اهلیت هستند و وجود اشخاص حقوقی که صاحب حق و تکلیفند ، ناقص این سخن می باشد. آری بعضی از حقوق و تکالیف لازم وجود طبیعی انسان مادی است ، مثل حق زوجیت ، ابوت و نبوت که ماده 588 قانون تجارت متعرض آن شده است[13]

3- در این شناسایی و تعریف از شخصیت حقوقی اراده به شخص حقوقی نسبت داده شده است و گفته شده که : «; هر شخص حقوقی دارای اراده مخصوص به خود می باشد که مجزا از اراده افراد آن است ، اشخاص حقوقی برای آنکه بتواند از اراده خود استفاده کنند; باید از حمایت قانون بهره مند گردند.»

این مطلب نیز قابل بررسی است ، که آیا شخص حقوقی واجد اراده است ؟ زیرا بعضی از نویسندگان با شخصیت حقوقی موضوعات غیر انسانی مخالفت نموده و گفته اند از نظر علم حقوق عامل حقوق (شخص) موجود با اراده و صاحب شعور
می باشد و چون این موضوعات فاقد اراده هستند ، در نتیجه نمی توانند عامل حقوق (شخص) تلقی گردند.»[14]

این عقیده بیشتر مورد قبول طرفداران نظریه « فرضی بودن شخصیت حقوقی » واقع شده است. به اعتقاد آنها ، حق تنها به موجود با اراده و با شعور و اداری اختصاص دارد و غیر انسان موجود دیگری اراده ندارد دوم : برخی نیز به تنها شخصیت حقوقی را به معنای اعم از شخصیت اشخاص حقیقی دانسته اند ، بلکه اطلاق شخص حقوقی را بر جمعیت ها  و موسسات ، خالی از اشکال تلقی نکرده و گفته اند « چون اصطلاح شخص حقوقی به معنی عام کلمه به دارنده حقوق گفته می شود ، خواه انسان باشد و خواه جمعیت یا مؤسسه ، به همین جهت اطلاق این اصطلاح که یک مفهوم کلی است به دسته خاصی از آن ، امر صحیحی نیست.»[15]

سوم : گروهی دیگر بدون اینکه تعریفی از شخصیت حقوقی بیان نمایند، تنها به تعریف و شناسایی « شخص حقوقی » پرداخته اند

1- دکتر صفایی بدون آنکه از شخصیت حقوقی تعریف به عمل آورده باشد، شخص حقوقی را چنین تعریف نموده : « شخص حقوقی عبارتست از دسته ای از افراد که دارای منافع و فعالیت مشترک هستند یا پاره ای از اموال که به هدف خاص اختصاص داده شده است و قانون  آنها را طرف حق می شناسد و برای آنها شخصیت مستقل قائل است: مانند دولت ، شهر ، دانشگاه ، شرکت های تجاری ، انجمن ها و موقوفات.»[16]

2- دکتر شایگان نیز شخص حقوقی را این گونه تعریف کرده اند؟

« شخص حقوقی یا اعتباری ، عبارت است از دسته ای افراد انسان یا مؤسسه ای از مؤسسات تجاری یا خیر یه و امثال آنهاست که قانون به آنها شخصیت می دهد ، یعنی برای آنها حقوق و تکالیفی شبیه به حقوق و تکالیف انسانی تا آنجا که میسر است قائل می شود. دولت ، شهرها ، شرکت های تجارتی، دانشگاه ها و بیمارستان ها اشخاص حقوقی هستند.»[17]

3- دکتر کاتبی به لحاظ اعتباری بودن شخص حقوقی، تعریف دیگری از شخص حقوقی بیان ساخته است : « شخص حقوقی از اجتماع و تشکل و همبستگی افراد انسان یا اشخاص حقیقی به منظور انجام مقصود و هدفی اعم از انتفاعی یا غیر انتفاعی تحت شرایط و مقررات قانونی به وجود می آید.»[18]

چهارم : تعریف دکتر کیایی از شخص حقوقی به لحاظ اشاره شده اشعار دارد بر اینکه : « شخص حقوقی عبارت است از شخصیتی است که به وسیله شخص یا اشخاص ،اعم از حقیقی و حقوقی ، به وجود می آید و می تواند دارای همه نوع دارایی و حقوق و تکالیف و اعمال آنها جز آنچه که مختص به فرد انسان است بشود.»[19]

پنجم : دکتر ابوالحمد تنها استاد حقوق اداری می باشد که تعریفی از شخص حقوقی ارائه نموده است. از آنجا که نگرش ایشان در مورد شخص حقوقی گرایش بیشتری به حقوق عمومی دارد و در این زمینه تنها نظر تخصصی استوار بر پایه اصول حقوقی عمومی می باشد، لذا در زیر به آن می پردازیم

« شخص حقوقی عبارت از اجتماع منافع و هدف هایی است که قدرت عمومی آن را به عنوان واحد مستقل از  عناصر تشکیل دهنده اش تلقی می کند و مورد حمایت قرار می دهد.»[20]

از تعاریف ارائه شده در خصوص شخص حقوقی ، موارد زیر را به عنوان نتایج مترتب بر آن تعاریف می توان برشمرد

1- این تعاریف از یک سو بیانگر میزان مشارکت اساتید حقوق عمومی در این زمینه می باشد که نشانه کمبود اهل فن در گرایش حقوق عمومی و عدم رغبت ایشان به تحقیق و ارائه نظر در این زمینه و سایر زمینه های از این قبیل است

از سوی دیگر تعاریف مذکور نشان می دهد که در این زمینه حقوق عمومی بطور عام و حقوق اداری به طور خاص از چندان غنایی برخوردار نیستند و از امکان رقابت با سایر رشته های حقوق در این زمینه بهره ای چندان ندارد. لذا چاره ای باید اندیشیده شود تا عدم تعادل موجود در این زمینه بهبود یابد

2- این گروه شخصیت حقوقی را به معنایی که خاص موضوعات غیر انسانی است، ندانسته اند، هر چند ممکن است گفته شود ، در تعریف شخص حقوقی، گروه نخست نیز با این گروه هم رای می باشند. چنانکه آنان نیز در پاره ای از تألیفات خویش، از شخص حقوقی ، تعاریفی نظیر آنچه که بیان شد ، ارائه داده اند. نقص و ایراد وارد بر تعابیر فوق، این است که تعاریف مذکور، چون از نوع تعریف به تمثیل و تشبیه است، جامع نمی باشد. ولی چون در کتاب های آموزشی و درسی مطرح شده اند، برای آموزش و تعلیم مفید می باشند و این شیوه تعریف برای فراگیران هر رشته علاوه بر سودمند بودن ، معمول و متداول نیز هست. ممکن است این سؤال مطرح شود که پس

چرا این همه اختلاف در تعریف و شناسایی این پدیده حقوقی وجود دارد؟ در پاسخ باید یادآور شد که علت اختلاف در این تعاریف بطور خلاصه چنین می تواند باشد

نخست آنکه همان طور که قبلاً اشاره شده ، مفاهیم حقوقی امور ماهوی نیستند بلکه از امور اعتباری هستند و در نتیجه ، تعریف این امور، بصورت یکسان و واحد ، امری مشکل می باشد. علاوه بر آن ، قانون تعریفی از « شخصیت حقوقی» و « شخص حقوقی» ارائه ننموده است. در نتیجه مفهوم مزبور ماهیت مستنبطه دارد و هر پژوهشگری با توجه به برداشت و اطلاعاتی که از « شخص حقوقی» دارد، آن را تعریف نموده است، از سوی دیگر در پژوهشهای علوم انسانی منجمله حقوقی دخالت اغراض محقق در موضوع تحقیق قابل احتراز نیست و در عمل دشوار است که نگرشها و اعتقادهای شخصی را در پژوهش های خود تأثیر ندهد و از انگیزه های گوناگونی که در دوران مختلف زندگی از آنها متأثر بدوه است. بر کنار بماند، این وضعیت شاید مهمترین دلیل اختلاف و گوناگونی دستاوردهای پژوهشی باشد. بویژه که در مورد مفهوم « شخصیت حقوقی» عقاید و برداشت ها یکسان نیست . بعضی به جهات معنار اقتصادی و سیاسی که برای آن قائلند. معتقد به توسعه و تعمیم این مفهوم نبوده و پیشنهاد نموده اند که دولت ها نباید در همه موارد شخصیت حقوقی را به رسمیت بشناسند[21]. بدیهی است که این طرز برداشت در تعریف شخصیت حقوقی نمی توان بی تأثیر باشد

3- از طرف دیگر شخصیت حقوقی از جمله واژه هایی است که از زبان بیگانه ترجمه شده اند و آنچه که نویسندگان ایرانی از آن تعریف نموده ، تنها ترجمه هائیست که از کتب حقوقی بیگانه بویژه فرانسوی ها صورت گرفته است . مسلم است که انتقال این مفاهیم به ادبیات حقوقی کشورمان که گاه با دخل و تصرف های ناشیانه همراه
بوده ، به اختلاف در تعاریف می انجامد

4- آخرین و مهمترین دلیلی که می تواند توجیه کننده اختلاف در تعریف این پدیده باشد،اینست که اساساً شناخت حقایق اشیاء کاری سخت و مشکل است . با این
بیان ، قضاوت نهایی درباره علت اختلاف در تعاریف مفاهیم حقوقی، بویژه مفهوم«شخصیت حقوقی» به سادگی امکان پذیر خواهد بود

اقسام شخصیت حقوقی

1- و نیست اندرو، نظریه های دولت ، ترجمه دکتر حسین بشیریه ، نشرنی ، تهران 1371، ص

2-  انصاری ، ولی الله، کلیات حقوق اداره ، نشر میزان ، چاپ هفتم ، تابستان 86 ، ص

   1-  مواد 956 ، 958 ، 959 قانون مدنی به این مسأله اشاره دارد

2- امامی، سید حسن ، حقوق مدنی، ج چهارم ، کتابفروشی اسلامیه ، تهران 1354 ، ص 150

3- ماده 6 اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب دسامبر 1948 ، مقرر می دارد « هر کس حق دارد که شخصیت حقوقی او در همه جا بعنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود و نیز ماده 958 قانون مدنی ایران بیان می دارد « هر انسان صمتع از حقوق مدنی خواهد بود»

1- مواد 584 الی 588 قانون تجارت

2- صفار محمد جواد، شخصیت حقوقی ، نشر دانا ، تهران 1373 ، ص

1- عبدالحمید ،ابوالحمد، حقوق اداری، ج یک ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1353 ، ص

2- موسی زاده ، رضا ، حقوق اداری ، چاپ سوم 1381 ، نشر میزان ، ص

1- دکتر امامی، سید حسن ، منبع یاد شده ، ص

2- همان ، ص

1- صفار ، محمد جواد ، پشین،ص73

1- همان ، ص

1- همان ، ص

2- طباطبایی موتمنی منوچهر ، حقوق اداری ، ج2 ، انتشارات دانشگاه تهران ، تهران : 2536 ، ص34 به نقل از محمد جواد صفار ، پشین ، ص 72

1- صفایی ، سیدحسین ، دوره مقدماتی حقوق مدنی ، ج یک ، انتشارات مدرسه عالی حسابداری ، تهران 1350 ، ص

2- شایگان ، سید علی ، حقوق مدنی ایران ، تهران 1324 ، ص

3- دکتر کاتبی ، حسینقلی ، حقوق تجارت ، کتاب فروزان ، تهران 1364 ، ص

1- دکتر کیایی کریم ، حقوق بازرگانی ، بی نا 1350 ، ص

2- دکتر ابوالحمد عبدالحمید ، منبع یاد شده ، ص

1- شایگان علی ، منبع یاد شده ، ص 263 و


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ali mohamadi

مقاله ارزیابی کارکرد کیفری نهاد شورای حل اختلاف در نظام حقوقی ایران در word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله ارزیابی کارکرد کیفری نهاد شورای حل اختلاف در نظام حقوقی ایران در word دارای 47 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله ارزیابی کارکرد کیفری نهاد شورای حل اختلاف در نظام حقوقی ایران در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله ارزیابی کارکرد کیفری نهاد شورای حل اختلاف در نظام حقوقی ایران در word

‎1- ‎نهاد شورای حل اختلاف وتحولات نوین حقوقی کیفری  
‎1-1-‎عدالت غیر رسمی  
‎1-2- ‎عدالت ترمیمی  
‎1-3- ‎سیاست جنایی مشارکتی  
‎1-4- ‎توجه خاص به حقوق بزه دیدگان  
‎1-5- ‎قضا زدایی  
‎1-6-‎کیفر زدایی  
‎1-7- ‎میانجی گری  
‎2- ‎چالش های عملی وقانونی نهاد شواری حل اختلاف  
‎2-1- ‎دسترسی به عدالت‎ (accesstojustice)‎  
‎2-2- ‎صلاحیت کیفری شوراهای حل اختلاف واصل 36 قانون اساسی  
‎2-3- ‎فقدان آئین دادرسی مدون  
‎2-4-‎اطاله دادرسی  
‎2-5- ‎از بین رفتن دلایل ومدارک جرم  
‎2-6- ‎حقوق دفاعی متهم  
‎2-7- ‎فقدان نیروهای آموزش دیده‎.‎  
نتیجه گیری‎:‎  
اعاده دادرسی نسبت به آرای شوراهای حل اختلاف  
بررسی نقش شوراهای حل اختلاف در امور کیفری  
تشکیلات شورای حل اختلاف  
صلاحیت شورا در امور کیفری  
الف) صلاحیت ذاتی شورای حل اختلاف  
ب – صلاحیت محلی شورای حل اختلاف  
مراحل دادرسی کیفری در شورا  
صلاحیتهای شورای حل اختلاف در امور کیفری بر سه محور استوار گردیده است:  
منابع و مآخذ  
پی نوشت  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله ارزیابی کارکرد کیفری نهاد شورای حل اختلاف در نظام حقوقی ایران در word

آخوندی، دکتر محمود، آیین دادرسی کیفری، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، زمستان 1368، چاپ اول، جلد دوم

رایجیان اصلی، مهرداد، «تعیین استراتژی عقب نشینی یا تجدید دامنه مداخله حقوق جزا و جایگاه آن در ایران»، مجله قضایی و حقوقی دادگستری، ش41، زمستان 1381، نشر روزنامه رسمی

صانعی، دکتر پرویز، حقوق جزای عمومی، نشر گنج دانش، 1371، چاپ چهارم، ج

مدنی، دکتر سید جلال الدین، آیین دادرسی مدنی، نشر گنج دانش،1368، چاپ دوم، ج

ــ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب

ــ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب

ــ قانون اجرای احکام مدنی مصوب

ــ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

ــ قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب

ــ قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب

ــ قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب

ــ قانون حمایت از مؤلفان، مصنفان و هنرمندان مصوب

ــ قانون شرایط انتخاب قضات دادگستری مصوب

ــ قانون مجازات اسلامی مصوب

ــ قانون مجازات عمومی مصوب

ارزیابی کارکرد کیفری نهاد شورای حل اختلاف در نظام حقوقی ایران

نهاد شورای حل اختلاف که از سال 1381 در نظام حقوقی ایران وارد شده است؛ مولود تحولات علمی، پیشینه های اعتقادی ومذهبی، دلایل فرهنگی واجتماعی، تحولات جامعه شناسی، سوابق ملاحظات علمی بوده است‎.‎

قانون برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی جمهوری اسلامی ایران در تاریخ هفدهم فروردین ماه 1379 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده ودر همان تاریخ نیز مورد تایید شورای نگهبان قرار گرفت. ماده 189 مقرر می داشت:”به منظور کاهش مراجعات مردم به محاکم قضایی در راستای مشارکت های مردمی، رفع اختلافات محلی ونیز حل وفصل اموری که ماهیت قضایی ندارد ویا ماهیت قضایی آن از پیچیدگی کمتری برخوردار است به شوراهای حل اختلاف واگذار می گردد حدود وظایف، اختیارات این شوراها، ترکیب ونحوه انتخاب اعضای آن براساس آیین نامه ای خواهـــد بود که به پیشنهاد وزیر دادگستری وتصویب هیــــات وزیران به تایید رئیس قوه قضائیه می رسد‎”.‎

پس از گذشت بیش از دو سال از تاریخ تصویب قانون، آیین نامه اجرایی در مرداد ماه 1381 به تایید نهائی رئیس قوه قضائیه رسید که بر اساس آئین نامه مزبور مقدمات تشکیل شوراهای حل اختلاف فراهم شد ونخستین شورا در تاریخ 18 فروردین 1381 در شهرستان رباط کریم در استان تهران تشکیل شد‎.‎

صرفنظر از سابقه تاریخی، ایجاد نهاد شورای حل اختلاف در نظام حقوقی ایران مرهون پیشرفت های علمی وتحولاتی است که در سال های اخیر در زمینه موضوعاتی مانند میانجی گری، عدالت ترمیمی، بزه دیده شناسی، کیفر زدایی، قضا زدایی انجام شده است که این تحولات موجب بروز رویکردهای جدید در مورد بزه، بزهکار، بزه دیده وسیستم عدالت کیفری شد وقانونگذاران کشورهای مختلف سعی کرده اند با تصویب قوانین مختلف در جهت انطباق با این تحولات گام بردارند بعلاوه ایجاد این نهاد دارای زمینه های اعتقادی، مذهبی وجامعه شناسی می باشد. یکی از مسایلی که در نظام دادرسی کیفری اسلامی از اهمیت خاصی برخوردار است، بحث صلح وسازش است که درآیات وروایات بی شماری بر صلح وسازش واصلاح ذات البین تاکید شده است از طرف دیگر حل وفصل اختلافات از ناحیه نهادهای مردمی در کشور ما از سابقه ای طولانی برخوردار است ودر بسیاری موارد حتی موضوعات مهمی مانند قتل عمد با صلح وسازش خاتمه می یابد‎.‎

موضوع تورم پرونده های کیفری وتراکم کار در محاکم قضایی ومشکلات عدیده ای که دستگاه قضایی با آن مواجه بوده است نیز در تاسیس این نهاد بی تاثیر نبوده است این موضوع در قانون برنامه سوم با عبارت” به منظور کاهش مراجعات مردم به محاکم قضایی ;” به صراحت ذکر شده است‎.‎

‎ ‎در این تحقیق بر آنیم که کارکردهای کیفری نهاد شورای حل اختلاف را در نظام حقوقی ایران مورد ارزیابی قرار دهیم‎.‎

‎1- ‎نهاد شورای حل اختلاف وتحولات نوین حقوقی کیفری

‎1-1-‎عدالت غیر رسمی

بررسی مسیر تحولات کیفری بیانگر آن است که حق اجرای مجازات ودادرسی اولاً وبالذات قربانی مستقیم جرم ویا خانواده وقبیله او تعلق داشته که این روند حدوداً تا قرن 13 و14 میلادی ادامه پیدا کرده، اما با پیدایش دولت ها وخصوصاً با ایجاد دولت های مقتدر رفته رفته این حق از قربانیان مستقیم جرائم سلب وبه دولت ها واگذار شده است ودولت ها نیز با ایجاد دستگاه قضایی رسمی وظیفه مبارزه با جرم را برعهده گرفته وحق تعقیب واجرای مجازات را از صاحبان اصلی آن یعنی قربانیان مستقیم جرم سلب کرده اند ودر واقع دستگاه قضایی تنها مرجعی تلقی می شد که حق رسیدگی به جرائم را داشت اما به تازگی وبه علت ناتوانی دولت ها ونظام عدالت رسمی در این زمینه وتحت تاثیر آورده های جرم شناختی دولت ها در صدد مشارکت جامعه مدنی در پاسخ دهی به بزهکاری می باشند وبه نوعی راه حـل های موضوع را در تجربیات گذشته جستجو می کنند لیکن با این تفاوت که تشکیلاتی که به منظور اجرای عدالت کیفری به مردم واگذار می شود برخلاف گذشته که جنبه خود جوش داشته اکنون حالت سازمان یافته گرفته وزیر نظر نهادهای رسمی اداره می شود‎.‎

‎ ‎درهمین راستا ماده یک قانون شوراهای حل اختلاف ، شوراهای مذکور را” تحت نظارت قوه قضائیه” دانسته است. در آیین نامه اجرایی ماده 189 برنامه سوم توسعه ; نیز سیاستگذاری شورای حل اختلاف برعهده قوه قضائیه گذاشته شده بود‎.‎

لازم به ذکر است که علیرغم نظارت قوه قضائیه از آنجائیکه شیوه ها ورویه های اجرای عدالت غیر رسمی بر اساس خواست مردمی ومشارکت جامعه مدنی است، همواره در جهت تسریع ودسترسی آسان به” عدالت” موثر ومنشأ برکات فراوانی بوده است‎.‎

‎1-2- ‎عدالت ترمیمی

امروزه بحث عدالت ترمیمی به عنوان شکل جدید عدالت در صدد ترمیم است واعتقاد براین است که در این قسم از عدالت تمام مضامین مربوط به عدالت کلاسیک ( جرم،مجرم،جامعه) رادر کنــار هم جمع می نماید، با این تفاوت که به جای عدالت تحمیلی ویکسویه دولتی واستبداد ناشی از آن، از خود طرفین جرم وجامعه محلی ذینفع در جرم کمک می گیریم، این شیوه عدالت به دو گونه اعمال می گردد، یک شیوه آن مدعی همکاری ومجاورت با عدالت کیفری سنتی است وشیوه دیگر مدعی جایگزینی خود به جای عدالت کیفری سنتی است،می توان گفت در این شیوه از عدالت هدف اصلی ترمیم خسارات وارده به بزه دیده به نحو ممکن، تسکین آلام جامعه وجامعه محلی واصلاح وبازپذیری فرد مجرم واعاده وی به جامعه وپرهیز از عیوب برچسب زنی به مجرم در عدالت کیفری سنتی ملاک عمل خواهد بود. مشارکت مردم در امور کیفری وامر قضایی که در واقع با مشارکت دادن مردم در امور کشور،دولت خود را بیمه می نماید از نمودهای عدالت ترمیمی وآثارآن با ایجاد شوراهای حل اختلاف نمود عینی پیدا کرده است. استفاده از روش های نرم به جای روش های خشن از شیوه های مرسوم ومتداول در تمام دنیا است در این روش، عــرف وعادات وآداب ورسوم مردمی به آداب ورسوم قضایی اضــافه می گردد‎.‎

از طرف دیگر می توان به این موضوع اشاره کردکه در این قسمت از عدالت، قوه قضائیه از طریق قانون گذار اعمال عدالت را همراه با نظارت تحت عنوان شورای حل اختلاف به مردم واگذارکرده است .در راستای این هدف خسارت بزه دیده ترمیم وحس مسئولیت پذیری بزهکار نیز تقویت می گردد‎.‎

‎1-3- ‎سیاست جنایی مشارکتی

امروزه دراکثریت جوامع وحتی درامور اجرایی بحث”سیاست مشارکتی” را مطرح ومورد توجه قــرار می دهند گرچه در امور اداری واجرایی بحثی سیاسی است لیکن حکومت ها با مشارکت دادن مستقیم مردم در اداره امـور حکومت با شفاف سازی برنامه ها وسیاست گـذاری ها استمرار خودشـان را بیمه می کنند‎.‎

اصطلاح”سیاست جنایی” برای نخستین بار در پایان قرن هجدهم میلادی توسط “فوئر باخ” دانشمند آلمانی به کار برده شد.[2‏‎]‎

سیاست جنایی مشارکتی راشاید بتوان کارآمدترین مدل ایجاد امنیت اجتماعی فراگیر دانست زیرا اموری که با مشارکت شهروندان صورت گیرد، مقبولیت، تاثیر ودوام بیشتری پیدا می کند . منظور از سیاست جنایی مشارکتی یا سیاست جنایی همراه با مشارکت وسیع جامعه مدنی،در نظر گفتن آثار ضرورت حیاتی ایجاد اهرم های تقویتی ونهاد های واسطه دیگری به غیر از پلیس یا قوه قضائیه، به منظور اعتبار بخشیدن به یک طرح سیاست جنایی است که به وسیله قوه مجریه ومقننه تهیه وتدوین می گردد . در اجرای چنین هدفی استفاده از قدرت رسانه ها، انجمن ها وشهروندان در ایجاد توافق وهماهنگی حول یک سیاست جنایی ضروری است.[3‏‎]‎

نتیجه سیاست جنایی مشارکتی علاوه بر ترمیم آلام ومشکلات مادی ومعنوی بزه دیده، صلح وآرامش نیز به جامعه محلی اعاده می شود وبه قول معروف نتیجه اقدامات وحل وفصل امور” آتش زیر خاکستر”نیست وبا ادامه کار شوراهای حل اختلاف ودر راستای اهداف سیاست جنایی مشارکتی است که به این هدف مهم نائل خواهیم شد‎.‎

‎1-4- ‎توجه خاص به حقوق بزه دیدگان

‎ ‎در فرایند رسمی عدالت کیفری گر چه توجه به حقوق مادی ومعنوی بزه دیده مد نظر قرار می گیرد لیکن در بعضی مواقع رسیدگی در چارچوب مقررات محدود قانونی جنبه حمایتی از بزه دیده را با مشکلات جدی مواجه می سازد‎.‎

رفتار محترمانه با بزه دیده یکی از حقوق انسانی ـ اخلاقی او محسوب می شود وبزه دیده همانند هر انسان دیگری شایسته احترام است. در مواردی که بزه دیده دچار بزه دیدگی شدید شده است یا قابلیت بزه دیدگی وآسیب پذیری بالایی دارد نیاز به تکریم بیشتری داشته وهمه افراد ودست اندرکاران سازمان ها ونهادهای دولتی وغیر دولتی که در سطح ملی وبین المللی به گونه ای با بزه دیده در ارتباط هستند باید این مهم را همواره رعایت کنند. چناچه این افراد وسازمان ها از انجام این امر مهم امتناع نمایند در واقع با رفتار نادرست وناشایست آنان حق بزه دیده را پایمال وکرامت انسانی او مخــدوش می شود واز رهگذر چنین برخوردی بزه دیده دچار آسیب می گردد

انتخاب اعضای شوراهای حل اختلاف از معتمدین محلی وافرادی که در بین مردم از مقبولیت لازم برخوردار هستند باعث می شود که با شناخت وآگــاهی کــافی از خصوصیات طرفین ومخصوصــاً بزه دیده گانی که عضوی از جامعه اعضاء شورا تلقی می شوند منزلت وکرامت بزه دیدگان را در نظر گرفته ورفتار شایسته با بزه دیده وسعی وتلاش برای احقاق حقوق وجبران خسارت بزه دیدگان از طریق مصالحه وسازش (فرایند کیفری غیر رسمی ) در کاستن رنج های وی نیز موثر واز عواقب بزه دیدگی کاسته می شود‎.‎

‎1-5- ‎قضا زدایی

از دیگر کارکردهای شوراهای حل اختلاف با توجه به خصیصه حاکم بر این نهاد قضازدایی است ” قضا زدایی به اراده قانونگذار، با تبدیل ضمانت اجرای کیفری به ضمانت اجرای های حقوقی یا اداری انجام می شود بدین ترتیب، رسیدگی به امور ماهیتاً جزائی، از نظر شکلی در صلاحیت مراجع غیر قضایی قرار می گیرد”‏

باتوجه به صلاحیت مداخله شوراهای حل اختلاف در امور کیفری برخی پرونده ها از فرایند رسیدگی رسمی قضایی خارج وعلاوه براینکه در چنین مواردی از مداخله قضات در پرونده های غیر مهم جلوگیری کرده وباعث شده که وقت قضات صرف رسیدگی به اموری شود که از پیچیدگی قضایی برخوردار باشد همچنین با توجه به رسیدگی مرجع غیر قضایی عملاً در سوابق سجل کیفری محکومان درج نشده واز برچسب زنی به محکومان در شوراهای حل اختلاف نیز جلوگیری می کند‎.‎

طبیعی است که از علل وعواملی که در تکرار جرم موثر ومجرمان را مستعد ارتکاب جرم مجدد در آینده قرار می دهد برچسب زنی است فردی که در اجتماع مجرم تلقی می گردد ممکن است همه چیز را فرا روی خود خاتمه یافته تلقی وبرگشت به اجتماع وپذیرش وی را در اجتماع دشوار بداند لیکن با رسیدگی شوراهای حل اختلاف و بخصوص روحیه صلح وسازش حاکم بر آن موجب امیدواری به آینده ودر نتیجه برگشت مسالمت آمیز مجرم به جامعه می گردد . نتیجه اینکه از این تغییر نگرش اجتماع نیز منتفع گردیده ودر هزینه های اجتماعی واز جمله هزینه های مقابله با جرائم صرفه جوئی خواهد شد‎.‎

‎1-6-‎کیفر زدایی

‎ ‎قانون شوراهای حل اختلاف با ایجاد صلاحیت رسیدگی به بعضی از دعاوی کیفری در رسیدگی به جرائم عملاً منتهی به کیفر زدایی گردیده است مطابق ماده 9 این قانون در جرائم بازدارنده واقدامات تامینی وتربیتی وامور خلافی از قبیل تخلفات راهنمایی ورانندگی که مجازات نقدی قانونی آن حداکثر ودر مجموع تا سی میلیون ریال ویا سه ماه حبس باشد صلاحیت رسیدگی وصدور رای با شورای حل اختلاف می باشد واز طرفی دیگر در کلیه جرائم قابل گذشت وجنبه خصوصی جرائم غیر قابل گذشت نیز شورا با تراضی طرفین برای صلح وسازش اقدام می نماید.(ماده8)‏

‎ ‎نتیجه اعطای صلاحیت رسیدگی ( صلاحیت اصلی وصلاحیت با تراضی طرفین) زدودن کیفر از افعالی است که در غیر این صورت در مرجع قضایی رسمی رسیدگی واتخاذ تصمیم می گردید‎.‎

‎1-7- ‎میانجی گری

میانجی گری بزه دیده،‌بزهکارفرآیندی است که به موجب آن یک میانجی به وساطت بین بزه دیده و بزهکار می پردازد تا بتوانــد با این گفتگوی مستقیم به حل اختلاف میان این دو بپردازد. میانجی بی طرف است،‌در مقام قضاوت نیست بلکه در مقــام حل اختلاف پیش آمده بین بزه دیده و بزهکار است . حضور بزه دیده و بزهکار در این فرایند لازم است و بدون حضور آنان اساسا امکان برگزاری نشست میانجی گری وجود ندارد‎ .‎

میانجی فضایی به وجود می آود که بزهکار و بزه دیده به نحو برابر بتوانند حرف های خود را بزنند . بزهکار بدون ترس از عواقب مسئولیت و کیفر،‌مسئولیت کار خویش را بپذیرد و آمادگی خود را جهت جبران آسیب های وارده اعلان نماید وبزه دیده نیز به جای یک نقش منفعل یک نقش فعال و محوری بیابد و چهره به چهره و رو در روی بزهکار از بزه و آسب های ناشی از آن نسبت به خود سخن بگوید . میانجی فقط به حرف های طرفین گوش می دهد . این فرایند موجب می شود که بزهکار مسوولیت عمل خویش را داوطلبانه بپذیرد و در جهت جبران آسیب های وارده تلاش نماید. در نتیجه امکان بازگشت دوباره وی در آینده کاهش یابد‎ .‎

اهداف متفاوتی برای میانجی ذکر شده است که این اهداف در ارتباط با بزه دیده،‌بزهکار، جامعه و نظارت عدالت کیفری متفاوت است. مانند به رسمیت شناختن جایگاه بزه دیده در ترمیم خسارات وارد شده بر او و تقویت حس مسئولیت پذیری بزهکار و مشارکت بزهکار در ترمیم اختلال ناشی از جرم در روابط اجتماعی و ترمیم گسست های اجتماعی ناشی از جرم و مشارکت خلاق نهادهای جامعه مدنی در عدالت کیفری در تراکم زدایی از پرونده های کیفری و کاهش میزان هزینه های دادرسی و مجازات‎ .‎

در این راستا آئین نامه اجرایی ماده 189 در بند 1 ماده 7 یکی از موارد صلاحیت شورای حل اختلاف را مذاکره به منظور ایجاد سازش درجرائم قابل گذشت می دانست و قانون شوراهای حل اختلاف در بندهای ب و ج ماده 8 کلیه جرائم قابل گذشت و جنبه خصوصی جرائم غیر قابل گذشت را از مواردی دانسته که شورا با تراضی طرفین برای صلح و سازش اقدام می نماید که پیشینه این صلاحیت برای شورای حل اختلاف را می توان منطبق و متاثر از مباحث میانجی گری دانست‎ .‎

‎2- ‎چالش های عملی وقانونی نهاد شواری حل اختلاف


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ali mohamadi

مقاله اسناد بین‌المللی حقوق بشر از دیدگاه اسلام در word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله اسناد بین‌المللی حقوق بشر از دیدگاه اسلام در word دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله اسناد بین‌المللی حقوق بشر از دیدگاه اسلام در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله اسناد بین‌المللی حقوق بشر از دیدگاه اسلام در word

چکیده  
مقدمه  
موضوع ازدواج  
سن رشد  
حقوق مساوی  
موضوع مجازات اعدام  
بررسی مجازات اعدام  
زیگلر می‌نویسد:  
چه مواقعی مجازات اعدام قابل توجیه است؟  
موضوع ویژگی‌های واژهشناسی  
نتیجه‌گیری  
منابع  

چکیده

این مقاله سه موضوع اصلی را که در اسناد بین ­المللی حقوق بشر مطرح گردیده مورد بررسی قرار داده است و آنها را از دیدگاه اسلام مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد. موضوع‌های مذکور عبارتند از ازدواج، مجازات اعدام، واژه‌شناسی‌ها و ویژگیهای آنها می‌باشد. تکیه من محدود به دو سند بین‌المللی است: اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین 1966 در خصوص حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی. نهایتاً این مقاله چنین نتیجه‌گیری و تاکید می‌کند که مسلمانان به‌طور‌کلی از این اسناد حقوق بشر حمایت می­کنند و آنها را به‌عنوان یک نقطه شروع خوب برای بحث و گفتگو بین فرهنگها و مذاهب تلقی می­کنند. به هر حال مسلمین معتقدند که این اسناد به‌طور خالص و ناب بین­المللی تلقی نمی­شوند، زیرا آنها در یک برهه زمانی که اکثریت گسترده‌ای از جمعیت جهان تحت نظام استعماری به سر می‌بردند تنظیم و نوشته شده است و بنابراین مفاهیم مزبور به بررسی و ارزیابی مجددی، توسط گروهی از متخصصان بین‌المللی و متفکرینی که نمایندگی کلیه مذاهب، فرهنگها و مکاتب سیاسی مهم را برعهده دارند، نیاز دارد تا این معاهدات بین­المللی مورد احترام تمامی مردم در هر جایی که هستند قرار گیرد

مقدمه

اسلام حامی هر تلاشی منصفانه و منطقی در کمک به هر انسانی، در هر کجا و هر راهی را که انتخاب کرده است، می‌باشد تا آنان بتوانند با کرامت، آزادی و احترام زندگی کنند

مسلمانان به اکثریت گسترده‌ای از معاهدات بین‌المللی مرتبط با حقوق بشر اعتقاد دارند. به هر حال من هم این بحث را مطرح می‌کنم که این معاهدات بین‌المللی حقوق بشری شامل مفاهیم متعددی است که مبتنی بر تفاسیر مضیق و قوم مدارانه است. تحفظ‌های عمده‌ای که مسلمانان در ارتباط با این اسناد دارند در اعلامیه‌های حقوق بشر و میثاقین 1966 در خصوص حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یافت می‌شوند. این تحفظها را می‌توان در سه موضوع زیر خلاصه نمود: ازدواج، مجازات اعدام و واژه‌شناسی‌ها و مفاهیم و ویژگیهای آنها

موضوع ازدواج

ماده 16 اعلامیه جهانی حقوق بشر که به‌وسیله مجمع عمومی سازمان ملل در 10 دسامبر 1948 پذیرفته شده این چنین بیان می‌دارد

« زنان و مردانی که به سن قانونی رسیده‌اند بدون هیچ‌گونه محدودیت نژادی، ملی و مذهبی حق ازدواج و تشکیل خانواده را دارند. هر زن و مرد رشیدی حق دارند بدون هیچ‌گونه محدودیتی از حیث نژاد، ملیت یا مذهب با همدیگر ازدواج کنند و تشکیل خانواده دهند. 1- در تمامی مدت زناشویی و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در کلیه امور مرتبط به ازدواج دارای حقوق مساوی می‌باشند. 2- ازدواج باید با رضایت کامل و آزاد زن و مرد واقع شود. 3- خانواده رکن طبیعی و اساسی اجتماعی است و مستحق حمایت جامعه و دولت می‌باشد»

مسلمانان در ارتباط با الفاظ این ماده برخی تحفظ‌های عمده دارند. برای مثال بند اول این ماده شامل دو معیار بحث‌انگیز و یا حداقل محدودیت فرهنگی است: (الف) مفهوم «سن رشد» برای ازدواج؛ (ب) مفهوم «حقوق مساوی» در ارتباط با ازدواج

سن رشد

اولین معیار برای ازدواج به‌موجب این ماده مفهوم «سن رشد» است. این شرط برای حق ازدواج که توسط ماده مذکور مشخص شده بدین معنی است که طرفهای ازدواج به سن رشد رسیده باشند و رضایت کامل و آزادشان را در خصوص ازدواج ابراز دارند. در این جا این سوالها مطرح می‌گردد: «سن رشد» چه سالی است آیا 21 سال است؟ یا 18 سال؟ یا 16 سال؟ یا چیز دیگری است؟ چه کسی این حق را دارد که در این خصوص تصمیم بگیرد؟ آیا ملل مختلف می‌توانند معیارهای گوناگونی داشته باشند؟ آیا چنین معیاری تنها در مورد ازدواج مصداق دارد یا سایر موضوعهای اجتماعی نظیر مجازات و کار را در بر می‌گیرد؟ و اگر چنانچه چنین معیاری در کلیه موارد اجتماعی به‌کار می‌رود چرا برخی از کشورها نظیر ایالات متحده امریکا از تصویب برخی از معاهدات حقوق بین‌المللی بشر در مخالفت با سن مورد نظر امتناع می‌ورزند؟ برای مثال، ایالات متحده امریکا سالها بود که از تصویب میثاقین 1966 در خصوص حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی امتناع می‌ورزید. یکی از دلایل عمده آن این بود که بند (5) ماده 6 از این آموزه بشر بین‌المللی مقرر می‌دارد که مجازات اعدام در خصوص کسانی که کمتر از 18 سال دارند و جنایتی را مرتکب می‌شوند، اعمال نمی‌شود. حتی هنگامی که ایالات متحده امریکا این سند را درسال 1992 تصویب کرد نسبت به حق اعدام مجرمین نوجوان حق شرط قایل شد. ایالات متحده تنها کشوری است که نسبت به این حق، شرط مطروحه را ابراز داشته است.[1]

همچنین ممکن است کسی چنین بیان دارد که مفهوم «سن رشد» که در ماده 16 اعلامیه حقوق بشر آمده است منوط به تفاسیر و همچنین محدودیت‌های فرهنگی است. چنین مطلبی براساس ارزشها و سنن مسیحیت که (طبعاً) جهانی نیستند، نوشته شده است و نباید بر سایر سنن، مذاهب و فرهنگها تحمیل گردد. بنابراین این یک واژه نسبی است که می‌تواند از یک فرهنگ در مقایسه با فرهنگ دیگر که مبتنی بر عوامل و اوضاع و احوال متعدد دیگری است، متفاوت باشد. برای مثال ایالات متحده امریکا در سال 1971 مجبور شد از طریق اصلاح قانون اساسی ملی خود که سن رشد را، آن‌طور که در ماده 16 متذکر می‌شود از 21 سال به 18 سال تقلیل دهد

حقوق مساوی

اولین معیار برای ازدواج به‌موجب ماده 16 اعلامیه «حقوق مساوی»در خصوص ازدواج است. برطبق این معیار

موارد ممنوعه در ازدواج: شخصی ممکن است این‌گونه فرض نماید که ماده 16 نمی‌خواهد این‌گونه بیان کند که ازدواج بین پدر و دختر، مادر و پسر، برادر و خواهر و غیره مجاز است. اما به هر حال هیچ نشانه لفظی و محتوایی در این ماده وجود ندارد که بیانگر این باشد که ایجاد چنین واحدی ناخوشایند و مذموم است. طرفداران چنین سندی استدلال می‌کنند که این ماده نمی‌تواند چنین قصدی داشته باشد که ازدواجهایی را در محدوده موارد ممنوعه مجاز بشمارد. ] اما به هر حال[ در این مورد سوالهایی مطرح است؛ منظور طرفداران این ماده از موارد ممنوعه چیست؟ و بر چه پایه­ای استوار است؟ چگونه می­توان موارد ممنوعه را تعیین کرد؟ چه نظام یا نظامهای ارزشی می‌تواند اعمال شود؟ و کدام مذهب را می‌توان استثناء کرد و بر چه مبنایی؟ تمام این سوالها و بسیاری دیگر نظیر آن توسط این ماده پاسخ داده نمی‌شود. این موارد در معرض تفاسیر زیادی قرار دارند. برای مثال اسلام بسیاری از این موارد ازدواج را ممنوع می‌داند. قرآن کریم می‌فرماید

«بعد از نزول این حکم زن پدر را نباید به نکاح درآورد مگر آنکه پیش از این (در زمان جاهلیت) کرده‌اید که خدا از آن درگذشت. زیرا این کاری زشت، قبیح و مبغوض خداوند است. ازدواج با مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختر برادر، دختر خواهر، مادران و خواهران رضاعی، مادر زن، دختران زنانتان که در دامن شما تربیت شده‌اند در‌صورتی‌که با زن مباشرت کرده باشید، ممنوع و حرام است و در صورت عدم مباشرت و طلاق اشکالی وجود ندارد که با دخترش ازدواج کنید. همچنین ازدواج با زن فرزندان صلبی (نه زن پسر خوانده شما) برشما ممنوع و حرام است. جمع بین دو خواهر (در یک زمان) به‌عنوان همسر نیز ممنوع و حرام است مگر آنچه پیش از نزول این حکم انجام داده­اید که خداوند از آن درگذشت، زیرا خداوند در حق بندگانش بخشنده (آمرزنده) و مهربان است. نکاح زن محصنه (شوهر دار) نیز بر شما حرام است مگر آن زنان که در جنگهای با کفار به حکم خداوند متصرف و مالک شده­اید. بر شماست که پیرو کتاب خداوند باشید (با زنانی که ازدواج با آنها به حرمت یاد شد ازدواج نکنید) و هر زنی غیر از موارد ذکر شده حلال است که با مال خود از طریق ازدواج و نه از راه زنا با وی همسر گردید. پس چنانچه از آنان بهره­مند شوید مهر معین را که مزد آنان است به آنان بپردازید. باکی بر شما نیست که بعد از تعیین مهر هم به چیزی با هم تراضی کنید. البته خداوند به حقایق امور آگاه است».[2]

براساس این ممنوعیتها که اسلام تعیین کرده است، آیا مسلمانان نمی­توانند استدلال نمایند که تمام این موارد ممنوعه در ازدواج باید جهانی و بین‌المللی باشد؟ و اگر این‌طور نیست چرا مسلمانان چنین حقی ندارند که به آنچه اعتقاد دارند عمل کنند؟ البته برطبق بند (1) ماده 16 اعلامیه جهانی حقوق بشر چنین حقی ندارند. این بند به‌روشنی بیان می‌دارد که حق ازدواج باید بدون هیچ محدودیت مذهبی اعمال شود. بند مذکور چنین بیان می‌دارد: «هر زن و مرد رشیدی حق ازدواج و تشکیل خانواده را، بدون هیچ محدودیتی از لحاظ نژادی، ملیتی و مذهبی دارد»

چگونه این مطلب می‌تواند ممکن باشد؟ یک شخص ممکن است استدلال نماید که اساس و ریشه کلیه ممنوعیتها در خصوص ازدواج عمدتاً مبتنی بر یک مذهب (یا مذاهب) در هر جامعه‌ای می‌باشد. بنابراین چگونه شخصی می‌تواند به دور از مذهب باشد؟ آیا محدودیتهای خاصی که به‌وسیله یک مذهب توصیف می‌شود می‌تواند به‌موجب این ماده معتبر تلقی شود (این گونه که اکنون هست) و آنهایی که به‌وسیله مذاهب دیگر توصیف می‌شوند مردود باشند؟

یک شخص ممکن است این سوال را مطرح نماید که چه کسی حق دارد که این محدودیتها را وضع نماید؟ چرا ما نمی‌توانیم بگوییم «بدون هرگونه محدودیت»؟ آیا این امر به این علت نیست که تنظیم‌کنندگان سند اعلامیه جهانی حقوق بشر اعتقادی به مذهب نداشته­اند؟ یا اینکه مذاهبشان به آنان آموزش می­دهد که چنین کنند؟ و آیا همه ما مجبوریم که از آنان پیروی کنیم؟

تعارض با حقوق مذهبی: شخصی ممکن است چنین استدلال نماید که آیا بند (1) ماده 16 اعلامیه مذکور که می‌گوید: «هر زن و مرد رشیدی حق ازدواج و تشکیل خانواده را بدون هیچ محدودیت نژادی ملیتی و مذهبی دارد» با ماده 18 آن در تعارض نیست که بیان می‌دارد

«هرکس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره‌مند شود؛ این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و همچنین متضمن آزادی اظهارعقیده و ایمان می­باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هرکس می‌تواند از این حقوق منفرداً یا مجتمعاً به‌طور خصوصی یا به‌طور عمومی برخوردار باشد»؟*

اگر وضعیت چنین است که هرکس حق دارد که براساس ماده 18 به‌موجب مذهب خود عمل نماید پس چرا مسلمانان نباید به‌موجب مذهب خویش ازدواج نمایند؟ چگونه یک شخص می‌تواند مذهب خود را اظهار دارد درحالی‌که مجاز نیست در خصوص ازدواج به آن عمل کند؟

اگر شخصی حق دارد که «عقیده و مذهب خود را در زمینه تعلیمات و اجرای مراسم دینی ابراز دارد» چرا مسلمانان باید به‌گونه‌ای دیگر عمل نمایند؟ بند (3) ماده 21 اعلامیه بیان می‌دارد

«اساس و منشا قدرت حکومت، اراده مردم است. این اراده باید به‌وسیله انتخاباتی برگزار گردد که از روی صداقت و به‌طور ادواری صورت پذیرد. انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد و با رای مخفی یا طریقه­ای نظیر آن انجام گیرد که آزادی رای را تامین کند»


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ali mohamadi

مقاله اقامتگاه در ایران و تطبیق آن با فرانسه در word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله اقامتگاه در ایران و تطبیق آن با فرانسه در word دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله اقامتگاه در ایران و تطبیق آن با فرانسه در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله اقامتگاه در ایران و تطبیق آن با فرانسه در word

مقدمه  
حقوق‌ بین‌الملل خصوصی:  
مشخصات حقوق بین‌الملل خصوصی  
مباحث حقوق بین‌الملل خصوصی  
اصول اقامتگاه :  
معیارهای تعیین اقامتگاه:  
تعریف اقامتگاه :  
فواید بحث از اقا‌متگاه:  
آثار اقامتگاه‌ در حقوق‌ داخلى‌:  
آثار اقامتگاه‌ در حقوق‌ بین ‌الملل‌ خصوصى‌:  
مقایسه میان اقامتگاه وتابعیت:  
تاریخچه اقامتگاه:  
اوصاف‌ اقامتگاه‌:  
انواع‌ اقامتگاه‌:  
منابع:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله اقامتگاه در ایران و تطبیق آن با فرانسه در word

1- سلجوقی، محمود؛ حقوق بین‌الملل خصوصی، تهران، نشر دادگستر، پاییز 77، چاپ اول

2- مدنی، سیدجلال‌الدین؛ حقوق بین‌الملل خصوصی 1و2، تهران، پایدار، 78، چاپ چهارم

3- نصیری، محمد؛ حقوق بین‌الملل خصوصی (او2)، تهران، آگه، 1380، چاپ هشتم

مقدمه

تحقیق ارائه شده درباره ی یکی از شا خصه های حقوق بین الملل خصوصی یعنی اقامتگاه می باشد و تطبیق آن با قوانین فرانسه

این موضوع بسیار مهم و حیاتی برای همه ی دانشجویان و در حد اطلاع برای همه ی مردم می باشد تا از قوانین باخبر باشند، چرا که این امر مهم کمی مهجور مانده است و درباره ی آن حق مطلب ادا نمی شود

این تحقیق از قسمت های مختلفی تشکیل شده است که اعم است از کلیات حقوق بین الملل خصوصی، کلیات اقامتگاهها و برخی ویژگی هایی که در قوانین دو کشور مشترک اند و مسائل کوچکی از کشورهای دیگر. البته تکیه اصلی بر روی قوانین ایران بوده و سعی شده است کمی مفصل تر به آن پرداخته شود که امیدوارم من را از مسئله اصلی دور نکرده باشد و کمی هم بر اهمیت موضوع پرداخته شده است و تاثیر آن بر قوانین داخل و خارج و ادامه ی مطالب که در تحقیق آمده است در انتها نیز منابع ذکر شده است

این تحقیق برگرفته شده از سه کتاب ودو سایت اینترنتی می باشد. لازم به ذکر است که کتاب های ارائه شده در ابتدای ترم با استاد مطرح گردیده اند وبه تائید ایشان رسیده اند

اما هر تحقیقی با پرسشی آغازین شروع می شود و پرسش آغازین این تحقیق به این شرح است که « قوانین ایران درباره ی اقامتگاه چگونه است و تا چه اندازه با قوانین فرانسه مطابقت دارد»

 که در طول تحقیق به این سؤال پاسخ داده شده است

 

حقوق‌ بین‌الملل خصوصی

  به رشته‌ای از علم حقوق اطلاق می­شود که از روابط افراد در زندگی بین‌المللی بحث می‌کند؛ برخلاف حقوق بین‌الملل عمومی که از روابط دولت‌ها با یکدیگر یا با مؤسسات بین‌المللی بحث می‌کند

مشخصات حقوق بین‌الملل خصوصی

  1) بین‌المللی: به این معنی ‌که روابط افراد باید میان دو یا چند کشور مطرح شود تا این‌که عنوان بین‌المللی پیدا کند و الّا روابط افراد در یک کشور، حقوق داخلی بوده و ربطی به حقوق بین‌الملل خصوصی ندارد

  2) خصوصی: از روابط خصوصی افراد بحث می‌کند، مثلاً تجارت فرد ایرانی با فرانسوی یا ازدواج ایرانی و انگلیسی

مباحث حقوق بین‌الملل خصوصی

  در این رشته از سه موضوع بحث می‌شود:

  1) تقسیم جغرافیائی اشخاص؛ مثل تابیعت و اقامتگاه

  2) وضع حقوقی بیگانگان

  3) تعارض قوانین و دادگاه‌ها

 اصول اقامتگاه

  1) هر شخص باید اقامتگاه معینی داشته باشد

  2) هیچ شخصی نباید بیش از یک اقامتگاه داشته باشد (م 1003 ق)

  3) اقامتگاه همیشگی نیست و قابل تغییر است

معیارهای تعیین اقامتگاه

معیارهای گوناگونی از سوی قانونگذاریهای کشورها جهت تعیین اقامتگاه اشخاص اتخاذ شده است . در حقوق ایران و فرانسه این معیار “مرکز مهم امور شخص ” می‌باشد. در حقوق انگلیس اقامتگاه شخص محلی است که وی با آنجا روابط واقعی‌تر و ملموس‌تر دارد. عامل تعیین اقامتگاه اشخاص حقوقی در حقوق ایران مورد اختلاف است . آنچه در این بین غالب بوده و معقول به نظر می‌رسد این است که مرکز اصلی یا مقر اداری آنها، طبق ماده 590 قانون تجارت ، اقامتگاه آنها محسوب می‌شود. در حقوق فرانسه هیچکدام از قوانین مدنی یا تجاری صراحتا در این خصوص حکمی ندارند. نظریه غالب در آنجا این است که مرکز اداری (Siege social) اقامتگاه آنها را تشکیل می‌دهد. معیار اتخاذی در انگلستان با معیارهای حقوق ایران و فرانسه متفاوت است . به این شکل که اقامتگاه اشخاص حقوقی “محل ثبت و تشکیل” آنهاست . اقامتگاه در حقوق بین‌الملل خصوصی ایران نقش مستقیم ندارد. در حقوق انگلیس بر خلاف حقوق ایران و فرانسه که قانون صالح بر احوال شخصیه را قانون دولت متبوع یا ملی آنها می‌دانند، قانون صالح بر احوال شخصیه افراد قانون محل اقامتگاه آنهاست . اگر بحث مربوط به توصیف و تفسیر اقامتگاه به عنوان عامل ارتباط مندرج در قاعده حل تعارض یک کشور مثلا انگلیس مطرح شود طبق حقوق ایران و فرانسه این توصیف چون یک توصیف فرعی است نه اصلی بنابراین باید به موجب قانون کشوری صورت گیرد که به موجب قواعد حل تعارض دولت متبوع قاضی قانون صالح شناخته شده است . در حقوق انگلیس این توصیف طبق قانون متبوع دادگاه صورت می‌گیرد

تعریف اقامتگاه


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ali mohamadi

مقاله اقتدارات و اختیارات دستگاه مالیاتی در حقوق مالیاتی ایران در word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله اقتدارات و اختیارات دستگاه مالیاتی در حقوق مالیاتی ایران در word دارای 40 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله اقتدارات و اختیارات دستگاه مالیاتی در حقوق مالیاتی ایران در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله اقتدارات و اختیارات دستگاه مالیاتی در حقوق مالیاتی ایران در word

چکیده:  
مقدمه  
بخش اول ـ اقتدارات و امتیازات دستگاه مالیاتی در مرحله تشخیص مالیات  
گفتار اول ـ حقوق و اختیارات نظارت  
الف) حق درخواست توضیحات و کسب اطلاعات  
ب) حق اخذ اسناد و مدارک  
ج) حق بازرسی  
د) حق بازداشت مأخذ مالیاتی  
هـ) حق ارزیابی، تحقیق و رسیدگی  
و) حق شناسایی مؤدیان و فعالیت های اقتصادی  
گفتار دوم ـ حق اعمال ضمانت اجراها  
اول ـ تشخیص علی الرأس  
1 ـ انتخاب قرینه یا قرائن مالیاتی  
دوم ـ جرایم مالیاتی  
سوم ـ محرومیت از معافیت ها، تسهیلات و بخشودگی های مالیاتی  
ب ) ضمانت اجراهای جزایی  
ج) ضمانت اجراهای مدنی  
بخش دوم ـ اقتدارات و اختیارات دستگاه مالیاتی در مرحله وصول مالیات  
گفتار اول ـ تضمین های مربوط به تمیز مؤدی از بدهکار مالیاتی  
الف) مسؤولیت تضامنی در پرداخت مالیات  
ب) وصول مالیات از منبع توزیع درآمد  
گفتار دوم ـ تضمین های مربوط به شیوه پرداخت مالیات  
الف) وصول نقدی مالیات  
ب) مسؤول بودن مؤدی برای رساندن مالیات به خزانه دولت  
گفتار سوم ـ تضمین های مربوط به زمان پرداخت  
الف) وصول فوری و وصول مؤجل مالیات  
ب) پیش پرداخت مالیاتی  
ج) علی الحساب مالیاتی  
گفتار چهارم ـ اختیار وصول مالیات از طریق عملیات اجرایی  
الف) مرحله صدور و ابلاغ برگ اجرایی  
ب) مرحله توقیف اموال  
ج) مرحله فروش اموال  
گفتار پنجم ـ جرایم مالی مرحله وصول مالیات  
الف) مجازات های اداری و انتظامی  
ب) مجازات های کیفری  
گفتار هفتم ـ تکالیف اشخاص ثالث  
گفتار هشتم ـ سایر تضمینات وصول  
الف) حق تقدم مالیه  
ب) اختیار اخذ قرار تأمین مالیات از هیئت حل اختلاف مالیاتی و اجرای آن  
ج) اختیار ممنوع الخروج کردن بدهکاران مالیاتی  
نتیجه گیری  
منابع و مآخذ:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله اقتدارات و اختیارات دستگاه مالیاتی در حقوق مالیاتی ایران در word

1         اداره کل تدوین و تنقیح قوانین و مقررات ریاست جمهوری، (1385)، مجموعه قانون مالیات های مستقیم، چ چهارم، تهران، اداره چاپ و انتشار معاونت پژوهش، تدوین و تنقیح قوانین و مقررات معاونت حقوقی و امور مجلس ریاست جمهوری

2         اداره کل حقوقی سازمان تعزیرات حکومتی، (1379)، مجموعه کامل قوانین و مقررات مربوط به امور تعزیرات حکومتی، چ اول، تهران، سازمان تعزیرات حکومتی

3         اسکینی، ربیعا، (1374)، حقوق تجارت، (برات، سفته، قبض انبار، اسناد در وجه حامل و چک)، چ دوم، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)

4         آشوری، محمد، (1380)، آیین دادرسی کیفری، ج دوم، چ دوم، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها(سمت)

5         امامی، محمد، (1384)، کلیات حقوق مالی، چ اول، تهران، نشر میزان

6         بادامچی، علی و رنجبری، ابوالفضل (1384)، حقوق مالی و مالیه عمومی، چ دوم، تهران، انتشارات مجد

7         پیرنیا، حسین، (1344)، مالیه عمومی، مالیات ها و بودجه، چ سوم، تهران، کتابخانه ابن سینا

8         تروتابا، لویی و کوتره، ژان ماری، (1367)، حقوق مالیاتی، ترجمه و تلخیص محمدعلی یزدان بخش، چ اول، تهران، شرکت چاپ و نشر و پخش خاتون

9         جعفری لنگرودی، محمدجعفری، (1372)، ترمینولوژی حقوق، چ ششم، تهران، کتابخانه گنج دانش

10       جعفری لنگرودی، محمدجعفر (1375)، دانشنامه حقوقی، ج چهارم، چ اول، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر

11       شهری، غلامرضا، (1370) حقوق ثبت اسناد و املاک، چ دوم، تهران، مؤسسه انتشارات جهاد دانشگاهی (ماجد)

12       شهیدی، مهدی، (1380)، حقوق مدنی 3 ـ ، تعهدات، چ اول، تهران، انتشارات مجد

13       کاتبی، حسینقلی، (1370)، حقوق تجارت، چ پنجم، تهران، کتابخانه گنج دانش

14       کاتوزیان، ناصر، (1376)، مقدمه علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران، چ بیست و دوم، تهران، شرکت سهامی انتشار

15       واحدی، قدرت الله (1379)، بایسته های آیین دادرسی مدنی، چ اول، تهران، نشر میزان

چکیده

اصولاً مالیات به عنوان نخستین و مهم ترین منبع درآمدهای عمومی، نقشی مهم در تأمین هزینه های عمومی ایفا می کند و در این راستا از اهمیت و جایگاهی فوق العاده نزد دولت ها برخوردار است. بدین لحاظ در حقوق مالیاتی همه کشورها و از جمله ایران، برای اینکه دستگاه مالیاتی بتواند وظایف و مسؤولیت های خود را در این باره به خوبی انجام دهد، حقوق و اختیاراتی ویژه به سازمان مذکور اعطاء شده است که از آن به عنوان “اعمال قدرت مالیاتی” نیز نام می برند. مع الوصف امروزه مقدم بر استفاده از این اقتدارات و امتیازات، بر لزوم جلب مشارکت و همکاری مؤدیان مالیاتی تأکید می شود که حقوق مالیاتی ایران نیز از آن بی بهره نیست. بررسی و تبیین موضوع بحث به خوبی نشان می دهد که مالیات از مظاهر حاکمیت دولت به شمار می رود و با اقتدار و تداوم بقای آن عجین است

مقدمه

به طور کلی مالیات مظهر حاکمیت دولت است و با توجه به نقشی مهم که به عنوان نخستین و مهم ترین منبع درآمدهای عمومی در تأمین هزینه های عمومی ایفا می کند از اهمیت بسزا و جایگاهی ویژه در نزد دولت ها برخوردار است. بدین لحاظ در تمام کشورها برای اینکه دستگاه مالیاتی بتواند وظایف خود را در ارتباط با مالیات به خوبی انجام دهد و وجوهی را که برای تأمین مخارج عمومی و در واقع، جهت حفظ و بقای حکومت لازم است از این طریق تأمین نماید، حقوق و امتیازات و اقتداراتی ویژه برای سازمان مذکور وضع می کنند که به آن “اعمال قدرت مالیاتی” گفته می شود

البته قوه مجریه و سازمان های اداری به طور کلی برای انجام امور اداری از حقوق و امتیازات و اختیارات لازم برخوردار هستند که تحت عنوان “امتیازات قدرت عمومی” در قلمرو حقوق عمومی بحث و بررسی می شود. طبعاً سازمان مالیاتی نیز از این حقوق و اختیارات برخوردار است. اما به خاطر اهمیت فوق العاده مالیات، معمولاً دولت ها اختیارات و امتیازاتی منحصر به فرد به سازمان یاد شده اعطا می کنند که در خور بحث و بررسی است

اعمال قدرت مالیاتی در تمام مراحل سه گانه مالیات، شامل مراحل انتخاب مأخذ مالیات، تشخیص مالیات و بالاخره وصول مالیات وجود دارد که در مرحله اول اصولاً با وضع مالیات بر مأخذ و منابع گوناگون توسط قانون انجام می گیرد. اما در مراحل دیگر که جنبه اجرایی دارند و به موجب قانون برعهده و مسؤولیت دستگاه مالیه قرار گرفته اند به دستگاه مذکور برای ایفای این وظایف و مسؤولیت های خطیر، اختیارات و امتیازاتی فوق العاده واگذار شده است. بنابراین، موضوع مورد بحث را می توان در چارچوب این مراحل در دو بخش جداگانه بررسی کرد. مع الوصف در حقوق مالیاتی معاصر بر لزوم جلب مشارکت و همکاری مؤدی مقدم بر استفاده از این اقتدارات و اختیارات تأکید می شود به نحوی که مؤدی با رضایت و طیب خاطر نسبت به تشخیص و پرداخت مالیات خود اقدام کند بدون آنکه ضرورتی به اعمال قدرت مالیاتی باشد. این امر علاوه بر کاهش مسائل و مشکلات مالیاتی به افزایش بازدهی مالیات و ارتقای کارایی آن منجر می شود. حقوق مالیاتی ایران نیز از این موضوع بی بهره نیست و تمهیدات خاصی در این راستا پیش بینی کرده است که شامل: خوداظهاری، قبول اظهارنامه و اسناد و مدارک ابرازی مؤدی به عنوان مبنای محاسبه و تشخیص مالیات، مشارکت نماینده مؤدی در هیئت حل اختلاف مالیاتی، امکان توافق با مؤدی در جهت حل و فصل اختلاف مالیاتی و تشویقات مالیاتی است که بررسی آنها مجال دیگری را می طلبد و صرفاً تأکید می شود ایجاد فرهنگ و بستر لازم برای مشارکت و به ویژه ترغیب مؤدی به خود اظهاری، در این ارتباط از اهمیت بسزایی برخوردار است

ضمناً با توجه به گستردگی بحث و به ویژه اهمیت بیشتر مالیات های مستقیم در نظام مالیاتی ایران عمدتاً به بررسی موضوع در چارچوب قوانین و مقررات مربوط به این نوع مالیات ها و بالأخص قانون مالیات های مستقیم مصوب 1366 با اصلاحات بعدی آن (که من بعد با علامت اختصاری “ق.م.م” به کار می رود) می پردازیم

بخش اول ـ اقتدارات و امتیازات دستگاه مالیاتی در مرحله تشخیص مالیات

منظور از تشخیص مالیات، محاسبه و تعیین مبلغ مالیات است که مؤدی مربوط بایستی پرداخت کند. این امر مستلزم ارزیابی مأخذ مشمول مالیات و سپس اعمال نرخ قانونی بر آن است و از این طریق میزان مالیات معین می شود. این مرحله، بسیار مهم و پیچیده است زیرا غالباً مؤدیان سعی می کنند که مأخذ مشمول مالیات خود را از دید سازمان مالیاتی مخفی کنند و از طرف دیگر سازمان مذکور نیز برای کسب درآمد مالیاتی بیشتر به ارزیابی دقیق تر و هرچه بیشتر مأخذ مالیات تمایل دارد. ( امامی، 1384، ص 30)

از آنجایی که به موجب قانون، اعلام مأخذ مشمول مالیات و خصوصیات و ارزش آن از طریق تسلیم اظهارنامه به عهده مؤدی واگذار شده است و با توجه به اینکه همکاری داوطلبانه مؤدی ممکن است وجود نداشته باشد و برخی از مؤدیان میل به تقلب داشته باشند و از تسلیم اظهارنامه یا اظهارنامه صحیح و منطبق با واقع خودداری کنند که منجر به فرار از مالیات و عدم تأمین اصل تساوی در مقابل مالیات می شود، بنابراین برای جلوگیری از چنین وضعیتی قانون گذار اختیارات و اقتداراتی قابل توجه به دستگاه مالیاتی در مرحله مورد بحث اعطا کرده است که می توان آنها را به دو بخش کلی تحت عناوین “حقوق و اختیارات نظارت” و “حق اعمال ضمانت اجراها” تقسیم بندی کرد

گفتار اول ـ حقوق و اختیارات نظارت

منظور از این حقوق و اختیارات آن است که دستگاه مالیاتی نظارت و مراقبت کند که مأخذ و منابع مشمول مالیات به درستی شناسایی شوند و مؤدیان مالیاتی اظهارنامه صحیح و مطابق واقع و به موقع تسلیم نمایند. ( پیرنیا، 1344، ص 152) و مالیات به صورت دقیق و درست تشخیص داده شود. در حقوق مالیاتی ایران، دستگاه مالیاتی از حقوق و اختیارات زیر در این زمینه برخوردار است

الف) حق درخواست توضیحات و کسب اطلاعات

دستگاه مالیاتی اختیار دارد که درباره اظهارنامه و اسناد و مدارکی که مؤدی تسلیم کرده است توضیحاتی را بخواهد و هرگونه اطلاعات که مربوط به کسب و کار مؤدی است از او مطالبه کند و مؤدی مکلف است این توضیحات و اطلاعات را در اختیار دستگاه مالیاتی قرار دهد. درخواست مذکور ممکن است شفاهی یا کتبی باشد. در برخی کشورها اگر به درخواست شفاهی جواب قانع کننده داده نشود، دستگاه مالیاتی باید توضیحات را کتباً بخواهد و مؤدی بیست روز فرصت دارد که به آن جواب بدهد. ( پروتابا وکوتره، 1367، ص 33)

در قانون مالیات های مستقیم ایران، حکم صریحی در این خصوص وجود ندارد. اگرچه از الزامات تشخیص مالیات است و ممنوعیتی ندارد. مع هذا بند 3 ماده 97 ق.م.م در مقام بیان یکی از موارد سه گانه مشمول تشخیص علی الرأس به ادای توضیح کتبی مؤدی اشاره می کند و مقرر می دارد: “در صورتی که دفاتر و اسناد و مدارک ابرازی برای محاسبه درآمد مشمول مالیات به نظر اداره امور مالیاتی غیرقابل رسیدگی تشخیص داده شود و یا به علت عدم رعایت موازین قانونی و آیین نامه مربوط مورد قبول واقع نشود که در این صورت مراتب باید با ذکر دلایل کافی کتباً به مؤدی ابلاغ و پرونده برای رسیدگی به هیئتی متشکل از سه نفر حسابرس منتخب رئیس کل سازمان امور مالیاتی کشور احاله گردد. مؤدی می تواند ظرف یک ماه از تاریخ ابلاغ با مراجعه به هیئت مزبور نسبت به رفع اشکال، رسیدگی و ادای توضیح کتبی در مورد نحوه رعایت موازین قانونی و آیین نامه حسب مورد اقدام نماید”

به علاوه، سازمان مالیاتی طبق مفاد مواد 230 و 231 ق.م.م می تواند از اشخاص ثالث اعم از اشخاص حقیقی و اشخاص حقوقی حقوق خصوصی و حقوق عمومی، هرگونه اطلاعات مربوط به درآمد و کسب و کار مؤدی را درخواست کند و اشخاص ثالث مکلف به ادای پاسخ هستند

ب) حق اخذ اسناد و مدارک

با توجه به اینکه به موجب قانون، درآمد مشمول مالیات در مورد بیشتر مؤدیان از جمله صاحبان مشاغل و اشخاص ثالث از طریق رسیدگی به دفاتر قانونی آنها تشخیص می شود (مواد 95 و 106 ق.م.م) لذا دسترسی به اسناد و مدارک مؤدی برای تأمین حقوق دستگاه مالیاتی در این مرحله واجد اهمیتی بسزا است. براین اساس، سازمان مالیاتی اختیار دارد کلیه اسناد و مدارکی که برای تشخیص مالیات مؤدی لازم است از قبیل دفاتر قانونی، صورت حساب ها و اسناد و معاملات را از وی مطالبه کند و مؤدی مکلف است آنها را در اختیار دستگاه مذکور قرار دهد. ماده 229 ق.م.م در این باره مقرر می دارد: “اداره امور مالیاتی می تواند برای رسیدگی به اظهارنامه یا تشخیص هرگونه درآمد مؤدی به کلیه دفاتر و اسناد و مدارک مربوطه مراجعه و رسیدگی نماید و مؤدی مکلف به ارائه و تسلیم آنها می باشد وگرنه بعداً به نفع او در امور مالیاتی آن سال قابل استناد نخواهد بود مگر آنکه قبل از تشخیص قطعی درآمد معلوم شود که ارائه آنها در مراحل قبلی به عللی خارج از حدود اختیار مؤدی میسر نبوده است;”

همچنین دستگاه مالیاتی اختیار دارد که به موجب مواد 230 و 231 ق.م.م از اشخاص ثالث درخواست کند که اسناد و مدارک مربوط به درآمد و کسب و کار مؤدی را در اختیارش بگذارند و آنان مکلف به انجام این گونه درخواست ها می باشند و در صورت استنکاف با ضمانت اجراهای پیش بینی شده مواجه خواهند شد

ج) حق بازرسی

این حق از ابزار و لوازم نظارت به شمار می رود که در ماده 181 ق.م.م برای سازمان مالیاتی پیش بینی شده است. طبق مفاد این ماده، سازمان امور مالیاتی کشور می تواند به منظور نظارت بر اجرای قوانین و مقررات مالیاتی، هیئت هایی مرکب از سه نفر را جهت بازدید و کنترل دفاتر قانونی مؤدیان مالیاتی طبق آیین نامه ای که به پیشنهاد سازمان مذکور و تصویب وزیر امور اقتصادی و دارایی خواهد بود اعزام نماید. در صورتی که مؤدی از ارائه دفاتر خودداری نماید با ضمانت اجرای تشخیص علی الرأس مواجه خواهد بود

تبصره این ماده تصریح دارد که هیئت های مذکور می توانند برحسب تجویز سازمان یاد شده کلیه دفاتر و اسناد و مدارک مالی مؤدیان را اعم از اینکه مربوط به سال مراجعه یا سنوات قبل باشند به منظور کسب اطلاعات لازم و ارائه آن به اداره امور مالیاتی ذی ربط مورد بازرسی قرار دهند

در مورد مالیات های غیرمستقیم این حق در کشورهای دیگر به ویژه در مورد مالیات بر مشروبات نمودی بیشتر دارد و دستگاه مالیاتی حق دارد کلیه اماکنی که اموال مشمول مالیات غیرمستقیم در آنها قرار دارد را بازرسی کند و گاهی هم به طور مستمر صورت می گیرد و معمولاً با حضور نماینده ای از دادگستری انجام می شود. (پیرنیا، 1344، ص 156 و پروتابا و کوتره، 1367، صص 33 ـ 32). در ایران این حق جهت کشف کالاهای قاچاق که بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی وارد کشور می شوند، پیش بینی شده است که با همکاری دادسرا و ضابطین دادگستری انجام می شود (ماده 12 قانون مجازات مرتکبین قاچاق، اصلاحی 14/3/1319)

د) حق بازداشت مأخذ مالیاتی

این حق در حقوق مالیاتی ایران در مورد کشف کالاهای قاچاق یا به عبارتی در جهت اجرای قوانین و مقررات مربوط به حقوق و عوارض گمرکی که نوعی مالیات غیرمستقیم است اعمال می شود و حتی می تواند به توقیف و ضبط وسیله نقلیه حامل کالاهای قاچاق منجر شود (ماده 3 قانون نحوه اعمال تعزیرات حکومتی راجع به قاچاق کالا و ارز مصوب 12/2/1374 مجمع تشخیص مصلحت نظام)

در کشور فرانسه اداره مالیاتی اختیار دارد که کالاهای ممنوع یا کالاهایی را که برخلاف مقررات جریان دارد، توقیف کند و حتی وسایلی را که باعث تسهیل تقلب شده اند مانند وسیله نقلیه نیز توقیف کند.( پروتابا و کوتره، 1367، ص 33)

هـ) حق ارزیابی، تحقیق و رسیدگی

ارزیابی و تحقیق لازمه رسیدگی و تشخیص مالیات است و در بطن آن قراردارد. حق رسیدگی در مورد مالیات های مستقیم در ماده 156 ق.م.م به نحو تکلیف پیش بینی شده است که به موجب آن اداره امور مالیاتی مکلف است اظهارنامه مؤدیان مالیات بر درآمد را در هر منبع که در موعد قانونی تسلیم شده است حداکثر ظرف مدت یک سال از تاریخ انقضاء مقرر برای تسلیم اظهارنامه رسیدگی و برگ تشخیص درآمد صادر نماید، در غیر این صورت و یا عدم ابلاغ برگ مذکور تا ظرف سه ماه پس از انقضای مدت یاد شده به مؤدی، اظهارنامه مؤدی قطعی تلقی می شود

فصل چهارم آیین نامه اجرایی موضوع ماده 219 ق.م.م مصوب 20/10/1382 وزیر امور اقتصادی و دارایی به “عنوان رسیدگی و تشخیص” اختصاص دارد. طبق ماده 31 ذیل فصل مذکور مأموران مالیاتی مکلفند هرگونه تحقیق و رسیدگی که برای آگاهی از وضع مؤدیان لازم است با رعایت مقررات مربوط به عمل آورند تا بتوانند در مهلت قانونی با توجه به اطلاعات مکتسبه نسبت به تشخیص درآمد مشمول مالیات و تعیین مالیات متعلق اقدام نمایند

در مورد مالیات های غیرمستقیم به ویژه حقوق و عوارض گمرکی حق ارزیابی برای دستگاه وصول عایدات دولت (گمرک) صراحتاً پیش بینی شده است. در این مورد مؤدی در اظهارنامه گمرکی ارزش کالا و حقوق گمرکی آن را اظهار می کند و این اظهارنامه در قسمت ارزیابی گمرک توسط مأموران ارزیابی مورد رسیدگی قرار می گیرد و حقوق و عوارض گمرکی که مؤدی باید بپردازد به این طریق دقیقاً مشخص و تعیین می شود. ( پیرنیا، 1344، ص 156)

و) حق شناسایی مؤدیان و فعالیت های اقتصادی

این حق مقدم بر تشخیص مالیات و همزاد و مستلزم آن است. ماده 219 ق.م.م این اختیار و وظیفه را همراه تشخیص درآمد مشمول مالیات و مطالبه و وصول مالیات موضوع این قانون به سازمان امور مالیاتی کشور محول کرده است. فصل سوم آئین نامه اجرایی موضوع ماده مذکور تحت همین عنوان است. ماده 18 ذیل همین فصل مقرر می دارد: “شناسایی عبارت است از مجموعه اقداماتی که جهت شناسایی هویت مؤدیان مالیاتی، نوع، شروع و میزان فعالیت اقتصادی و سایر منابع درآمد مشمول مالیات آنها انجام می گیرد”. ماده 20 ادارات کل یا ادارات امور مالیاتی را مکلف نموده است که با استفاده از اطلاعات سایر دستگاه ها، مجامع، اتحادیه ها، واحدیابی جغرافیایی و سایر منابع اطلاعات، نسبت به شناسایی و یا تکمیل شناسایی مؤدیان اقدام نمایند

گفتار دوم ـ حق اعمال ضمانت اجراها

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ali mohamadi

مقاله توحید از دیدگاه شهید مرتضی مطهری در word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله توحید از دیدگاه شهید مرتضی مطهری در word دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله توحید از دیدگاه شهید مرتضی مطهری در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله توحید از دیدگاه شهید مرتضی مطهری در word

مقدمه  
طرح مسأله  
پس ببینید طرح یک مسأله چقدر تفاوت می‏کند  
آیا وجود خدا اثبات پذیر است ؟  
منابع:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله توحید از دیدگاه شهید مرتضی مطهری در word

. 1 نهج‏ البلاغه ، خطبه . 1 . 2 بقره /

. 1 حدید /

. 1 حدید / . 3 . 2 روم / . 7 . 3 شوری / . 11 . 4 صافات / . 180 . 5 بقره /

مقدمه

بحث درباره توحید - یعنی ایمان به خدا و یگانگی خدا – است . می‏دانیم‏ که سرسلسله تمام عقاید دینی اعتقاد به توحید و اعتقاد به خداست . حالا ما در اینجا می‏گوییم اعتقاد به خدا و توحید ، هر دو را یک جور می‏گیریم ، ولی بعد توضیح خواهیم داد که آیا اعتقاد به خدا و اعتقاد به یگانگی خدا دو مسأله جدا از یکدیگر است یا این دو مسأله توأم با یکدیگر است و اعتقاد به خدا و یگانگی خدا از یکدیگر جدایی پذیر نیست . سرسلسله تمام‏ معتقدات دینی ایمان به خداست . در کلمات حضرت امیر هم هست : ” « اول الدین معرفته » ” ( 1 ) اول دین ، آغاز دین ، پایه دین ، ریشه دین‏ خداشناسی است . قرآن کریم تعبیری دارد ، می‏گوید : ” « الذین یؤمنون بالغیب »” ( 2 )

اصلا مابه‏التفاوت مردمانی که معتقد به ادیان هستند و حتی فلاسفه الهی ( ممکن است که تابع دینی هم نباشند ) [ با مردمانی که معتقد به دینی‏ نیستند ، و به تعبیر دیگر ] مابه‏التفاوت ” الهی ” و ” مادی ” همین یک کلمه است : ایمان به‏ غیب

غیب یعنی نهان ، یعنی حقایقی که ظاهر نیست . ” ظاهر نیست ” به معنی این است که مستقیما محسوس و ملموس نیست . قرآن در جاهایی‏ کلمه ” غیب ” را در مقابل ” شهادت ” گذاشته است که همان معنای ” حضور ” است . این موجوداتی که ما الان داریم آنها را می‏بینیم و حس‏ می‏کنیم و لمس می‏کنیم اینها شهادتند . عالم طبیعت را روی همین اصطلاح‏ قرآن ” عالم شهادت ” نامیده‏اند . یک نفر ” الهی ” با ” مادی ” در عالم شهادت یعنی در طبیعت اختلاف ندارد ، یعنی یک نفر الهی منکر شهادت و منکر طبیعت نیست ، طبیعت و شهادت را او همان‏طور می‏شنا سد که‏ یک نفر مادی می‏شناسد ، ولی یک نفر الهی علاوه بر شهادت یا طبیعت به‏ تعبیر دیگری ، به غیب و نهان هم معتقد است یعنی هستی و وجود را منحصر به مشهودات و محسوسات نمی‏داند ، به وجود نامحسوس و وجود غیبی هم‏ اعتقاد دارد که البته سرسلسله امور غیبی همان‏طور که عرض کردم خداست

بعد از ایمان به خدا ایمان به سایر موجودات غیبی و به تعبیر قرآن ” ملائکه ” پیدا می‏شود . اعتقاد به وحی که خودش غیب دیگری است پشت سر این پیدا می‏شود . بعد اعتقاد به معاد که یک غیب دیگری است پیدا می‏شود . همه اینها غیب و نهان است . این را عرض کردیم برای اینکه یک طرز تفکر و در واقع یک مغالطه‏ای – که ظاهر هم این است که این مغالطه جنبه‏ عمدی دارد – در میان افکار اروپاییها یا کتابهای فلسفی‏ای که اروپاییها نوشته‏اند دیده می‏شود که اصلا پایه این حرف غلط است . اینها می‏آیند طرز تفکر را این‏جور تقسیم می‏کنند ، می‏گویند بعضیها ماتریالیست هستند و بعضی‏ ایده‏آلیست . ماتریالیست کیست ؟ کسی که معتقد است به وجود ماده ، و وجود روح را یعنی هر چه که غیر مادی باشد – منکر است . ایده‏آلیست کیست‏ ؟ کسی که معتقد به وجود روح است ولی وجود ماده را منکر است . معلوم‏ است که این یک حرف سخیفی است . البته اینها که می‏گویند ایده‏آلیست ، بعد هم مطلق الهیون ، حکیمان الهی و صاحبان ادیان ، تمام اینها را در جرگه ایده‏آلیسم ذکر می‏کنند و ایده‏آلیسم را هم این‏جور تعبیر می‏کنند : انکار وجود ماده ، [ و ایده‏آلیست ] یعنی آن که اصالت را به قول آنها برای روح قائل است و برای ماده اصالتی به هیچ نحو قائل نیست

این حرف ، حرف اساسی‏ای نیست که ما بگوییم آیا ما ماتریالیست هستیم‏ یا ایده‏آلیست به آن مفهومی که آنها تعریف کرده‏اند . بحث در این است‏ که آیا هستی محدود و محصور است به عالم شهادت و طبیعت و محسوسات یا عالمی غیر از عالم محسوس و عالم طبیعت و عالم شهادت وجود دارد ؟

طرح مسأله

در مقدمه این بحث ، ما بعضی از مطالب را باید حتما ذکر کنیم ، اگر ذکر نکنیم به نتیجه نخواهیم رسید یا دیر به نتیجه خواهیم رسید . یکی از آنها این است که مسائل از نظر پیدا کردن راه حل بر دو قسم است : بعضی‏ مسائل ، اشکال در پیدا کردن راه حل است به این معنا که طرح مسأله خیلی‏ ساده است ، همه افراد در طرح مسأله یک‏جور فکر می‏کنند ولی بحث در پیدا کردن راه حلش است ، مثل مسائل ساده ریاضی ، یک مسأله را وقتی طرح‏ می‏کنند ، دو تا دانشجو یا دانش‏آموز که مسأله را طرح می‏کنند یک جور طرح‏ می‏کنند ، طرحش خیلی ساده است ولی یکی از آنها راه حلی برایش پیدا می‏کند ، دیگری راه حل پیدا نمی‏کند . به اصطلاح منطقیین تصورشان از مسأله‏ یک‏جور است ولی در تصدیق به حکم با همدیگر اختلاف پیدا می‏کنند . یک کسی‏ یک برهانی برای اثبات همین که تصور شده پیدا می‏کند و دیگری پیدا نمی‏کند . بعضی از مسائل – که معمولا مسائل فلسفی از این قبیل است اشکال عمده در طرح صحیح خود مسأله است که مسأله از اول صحیح طرح شود و اغلب مسأله به‏ صورت صحیحی طرح نمی‏شود و اشکالاتی هم که پیدا می‏شود از کیفیت طرح پیدا می‏شود ، یعنی یک آدم مفکر از اول مسأله را به یک شکل ناصحیحی طرح می‏کند ، بعد هم بیست سال رویش کار می‏کند به نتیجه‏ای نمی‏رسد چون از اول صحیح‏ طرح نکرده ، و می‏گویند یک تفاوتی که میان مسائل فلسفی و سایر مسائل وجود دارد این است که مسائل فلسفی را عمده باید خوب تصور کرد . زحمت در این‏ است که انسان مسأله را آن جوری که هست از اول خوب در ذهن خودش طرح‏ کند . اگر بتواند مسأله را خوب طرح کند ، بعد پیدا کردن راه حلش برایش‏ آسان است ، لغزشگاهش همین است که آن را صحیح طرح نکند ، بعد هم یک‏ عمر معطل می‏شود ، آخرش هم به جایی نمی‏رسد ، و این مطلب درباره توحید فوق‏العاده صادق است . عمده این است که ما این مسأله را از اول صحیح طرح‏ کنیم و همه اشتباهات ، ایرادها ، اشکالها ، شکلها و شبهه‏ها هم روی همین‏ است که تصور افراد از این مسأله تصور صحیحی نیست

البته ما بعد توضیح می‏دهیم ولی از همین جا یک مطلبی را توجه بفرمایید

ممکن است در ذهن بسیاری از اشخاص این حرف بیاید که آقا شما می‏گویید توحید فطری است ، هر کسی به حکم فطرتش آن را دریافت می‏کند ، اگر توحید فطری می‏بود افراد بشر درباره‏اش اختلاف نمی‏کردند ، پس چرا بشر همیشه در دنیا این جور بوده است که دو اردو را در این مساله تشکیل می‏داده است : اردوی موحدین ، اردوی منکرین ؟ الان هم اگر شما بروید سراغ دانشمندان درجه‏ اول دنیا ، می‏بینید تقسیم می‏شوند به دو دسته : بعضیها خدا را قبول دارند و بعضیها خدا را قبول ندارند . پس ( توحید ) لااقل فطری نیست ، یک‏ مسأله بسیار بسیار معضل غیر فطری ( است ) ، مشکلی است که هنوز بشر نتوانسته است یک راه حل قطعی برای آن پیدا کند . نظیر سرطان است در طب که هنوز علما نتوانسته‏اند علت و داروی آن را کشف کنند . فرضیه‏ها و نظریه‏هایی در اینجا وجود دارد و هر عده‏ای هم یک فرضیه را تأیید می‏کنند و دنبال آن هستند . اما وحدت نظری هم در دنیا پیدا نشده . خوب ، برای این‏ است که مسأله مشکلی است ، مسأله بسیار معضلی است . جواب ما این است‏ که مسأله توحید مسأله سهل و ممتنع است . اگر کسی به نحو صحیحی این مسأله‏ را طرح کند ، در تصدیق آن تردیدی نمی‏کند ، مردد نمی‏شود . اشکالات همان‏ دانشمندان درجه اولی که شما می‏گویید ، وقتی که وارد بحثشان می‏شوید ، می‏بینید یک چیزی را پیش خودشان فرض و تصور کرده‏اند و اسم ” خدا ” را روی آن گذاشته‏اند ، بعد همه شکها ، و شبهه‏ها و ایرادها را روی همان‏ مفروض خودشان ( بنا ) کرده‏اند . حالا علت اینکه این مسأله این‏جور می‏شود چیست ؟ البته علتهایی دارد

خوب ، ممکن است شما بپرسید که این مساله توحید را مگر دو جور یا بیشتر می‏شود طرح کرد ؟ و اگر چه جور طرح کنیم به اشتباه می‏افتیم و چه‏جور طرح کنیم به اشتباه نمی‏افتیم ؟ این را من با یک مثال توضیح می‏دهم

ببینید ، ما می‏خواهیم وجود خدا را اثبات کنیم ، ببینیم خدا هست یا نیست . اشیائی را که می‏خواهیم هستی و نیستی آنها را اثبات کنیم از اول‏ باید بدانیم دوجورند . یک وقت هست که ما در مقام اثبات موجودی از موجودها به عنوان یک جزء از اجزای عالم هستیم . فرض کنید افرادی که‏ درباره عناصر بحث می‏کنند که عدد عناصر چقدر است ، می‏گوییم فلان عنصر را فلان دانشمند کشف کرده . هر عنصر از عناصری که در این عالم هست یک جزء از اجزای این عالم است . یا درباره ستارگان می‏گوییم فلان ستاره را فلان‏کس‏ کشف کرده

معنایش این است که در میان این موجودات عالم ، مثلا در منظومه شمسی قبلا خیال می‏کردند که هفت تا یا هشت تا ستاره هست ، اخیرا یک ستاره دیگر هم در کنار این ستاره‏ها کشف شد ، معلوم شد که نه ، یک‏ ستاره نهمی هم در این منظومه شمسی وجود دارد ، یعنی موضوعی که ما به‏ دنبال آن هستیم و آن را جستجو می‏کنیم شیئی از اشیاء عالم است در کنار سایر اشیاء ، که اشیاء را ما می‏شماریم می‏گوییم فلان شی‏ء ، فلان شی‏ء ، فلان‏ شی‏ء ، یکی هم فلان شی‏ء دیگر . این یک جور است . یک وقت هست که ما وقتی درباره اثبات وجود یک چیزی بحث می‏کنیم ، آن چیز شیئی در کنار سایر اشیاء نیست ، آن شی‏ء اگر باشد ، با همه اشیاء و در همه اشیاء هست‏ و اگر نباشد در هیچ جا وجود ندارد . چطور ؟ حال مثال عرض می‏کنم : می‏دانید که یکی از مسائلی که علما و فلاسفه از قدیم الایام درباره آن‏ بحث کرده‏اند مساله زمان است که آیا زمان وجود دارد یا وجود ندارد . عده‏ زیادی معتقد بودند که اساسا زمان وجود ندارد ولی البته عقیده اکثر همیشه‏ این بوده که نه ، زمان وجود خارجی دارد . اگر کسی بخواهد این‏جور در جستجوی زمان باشد که همین طوری که مثلا یک ستاره شناس دنبال این است که‏ یک ستاره را در عالم پیدا کند در کنار ستاره‏های دیگر ، یا یک طبیعی دان‏ دنبال این است که یک عنصری را در کنار عنصرهای دیگر پیدا کند ، به‏ عنوان یک پدیده از پدیده‏های عالم جستجو کند ، بگوید برویم بگردیم ببینیم‏ یک چیزی به نام زمان در میان موجودات عالم پیدا می‏کنیم یا پیدا نمی‏کنیم‏ ، اگر کسی این جور در جستجوی زمان باشد ، او اگر نابغه‏ترین افراد بشر باشد و میلیونها سال دنبال زمان بگردد زمان را نمی‏تواند پیدا کند ، بگوید مثلا ببینیم ما در زیر یک ذره‏بینی می‏توانیم زمان را پیدا کنیم ، در پشت‏ یک تلسکوپی می‏توانیم زمان را پیدا کنیم ، در یک لابراتوار در ضمن یک‏ تجزیه‏ای می‏توانیم زمان را پیدا کنیم . آدمی که تصورش از زمان به عنوان‏ جزئی از اجزای طبیعت در کنار سایر اجزای طبیعت است ، تا ابد جستجو کند زمان را پیدا نمی‏کند . آخرش خسته می‏شود می‏گوید زمان وجود ندارد . مکان‏ را هم اگر کسی بخواهد این‏طور جستجو کند از همین قبیل است . اما اگر کسی‏ از اول تصورش درباره زمان به این نحو نباشد که بخواهد یک جزء از اجزای‏ عالم را پیدا کند ، بلکه بخواهد یک جنبه از جنبه‏های عالم را پیدا کند ( قضیه فرق می‏کند ) . ” یک جنبه از جنبه‏های عالم ” یعنی این موجوداتی که‏ ما الان داریم می‏بینیم ، این موجودات سه بعدی که دارای طول و عرض و عمق‏ هستند ، آیا هر موجودی در متن واقع دارای یک امتداد و یک کشش دیگری به نام ” کشش‏ زمانی ” هست یا نه ؟

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ali mohamadi

مقاله جایگاه معاد در word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله جایگاه معاد در word دارای 72 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جایگاه معاد در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله جایگاه معاد در word

مقدمه  
جایگاه معاد  
داستانی دیگر  
«دلیل اول معاد»  
سئوال  
پاسخ اول :  
پاسخ دوم:  
پاسخ سوم  
پاسخ چهارم:  
پاسخ پنجم:  
چرا از مرگ می ترسیم؟  
توبه تنها راه  
معنای توبه  
ابعاد توبه  
شرائط و انواع توبه  
نکته جالب  
1-کمک ها و صدقات پنهانی  
2-هجرت وجهاد  
3-دوری از گناهان بزرگ  
4-کارهای نیک  
5-وام و قرض دادن  
6-تقوی  
چند تذکر مفید  
7-برخورد مردم با گناهکار  
وصیت  
نقش وصیت  
5-وصیت وسیله محبوبیت  
6-وصیت گاهی واجب است  
7-مقدار مورد وصیت  
بیان امام علی بن ابیطالب علیه السلام  
لحظات جان دادن خوبان  
آسان جان دادن  
وظیفه ما هنگام جان دادن دیگران  
همراه با جنازه  
مساله کفن  
مساله غسل و دفن  
ورود به عالم برزخ  
به سراغ قرآن می رویم  
سئوال قبر  
لذت  یا عذاب در قبر  
همدم ها در برزخ  
عذاب قبر یا ثواب قبر  
عوامل عذاب برزخ  
خیرات بعد از مرگ  
صور دمیده می شود  
وضع آسمانها  
وضع خورشید و ماه  
وضع ستارگان  
چگونگی حضور در قیامت  
نام ها و اوصاف روز قیامت  
سوال از همه کس  
سوال از همه اعمال  
محاسبه عمل در هر کجا  
حسابگر کیست و کی می پرسد؟  
انواع حساب در قیامت  
خجالت ها به هنگام حساب  
اما ثبت اعمال در دنیا  
و اما کشف پرونده ها  
تحقیق و بررسی  
اولین شاهد خداست  
سومین گواه – امامان معصوم علیهم السلام هستند  
چهارمین شاهد – فرشتگان  
پنجمین شاهد – زمین  
اما شکایت از مخالفان  

مقدمه

1-   از کجا آمده ایم: سرآغاز هستی

2-   برای چه آمده ایم: هدف زندگی

3-   به کجا خواهیم رفت: سرانجام حیات

و به عبارت دیگر حس کنجکاوی او را وادار می کند که راز هستی و معمای خلقت را درک کند او پیوسته می خواهد سرآغاز و سرانجام هستی را بداند و هدف از خلقت را بدست آورد و اگر در این باره فکر نکند و نیندیشد دچار افکار مالیخولیائی می شود و در فشار روحی عجیبی قرار می گیرد


جایگاه معاد

معاد در تحمل و فطرت هر انسانی جایگاه قابل توجهی دارد زیرا کیست که نپرسد و یا نخواهد بداند که آینده انسان و جهان چه می شود؟ پایان عمر و تلاش ما به کجا می رسد؟ نتیجه و هدف از زندگی چیست؟ آری این سئوالها برای همه مطرح است گرچه افرادی به زبان معاد را نمی پذیرند ولی ناخوداگاه در عمق جان خود احساس ابدیت برای انسان دارند و گاه و بی گاه از خود علامتهایی نشان می دهند که دلیل آن است که با وجود مرگ و پوسیده شدن جسم حاضر نیستند انسانیت و شخصیت واقعی او را نابود و نیست شده بدانند که ما نمونه هایی از این علامتها را در اینجا بیان می کنیم

1- تمام منکران معاد به قبر نیاکان خود احترام می گذارند

2- نام شخصیتهای مرده را بر روی خیابانها ، موسسات ، مدارس و دانشگاهها می گذارند

3- گاه ی مردگان خود را مومیایی کرده تا فاسد نشوند یکی از احساسات درونی انسان احساس غربت است دنیا برای او تنگ است با همسر و باغ و مسافرت هم موقتا خود را سرگرم می سازد ولی پس از چندی ابز از درون احساس کمبود     می کرد هم وسائل رفاه هم او را سیر نمی کند گاهی به فکر خود کشی می افتد گاهی می پرسد هدف آفرینش چیست؟ چرا من هستم تمام این قلقلک های درونی نشان می دهد که انسان احساس غربت می کندو این جهان با تمام گستردگیش برای او تنگ است و جسم برای او قفس و دنیا برای او زندان است که این احساس فیزیکی از زمینه های ایمان به روزی است که در آنجا انسان سیر می شود  به تمام آرزوها و اهدافش می رسد زیرا پاسخ هر نیاز و احساس و قلقلک درونی در بیورن موجود است مثلا احساس تشنگی با آب و احساس شهوت با همسر و احساس غربت هم با معاد پاسخ داده می شود در طول تاریخ هیچ کس دلیل علمی برای نبودن معاد نیاورده و چیزی که مخالفان معاد زمزمه  می کنند آن است  که مگر می شود انسان مرده ای که ذراتش پوسیده و پخش شده است بار دیگر زنده شود؟ پاسخ عقل و قرآن آن است که می شود و این کار نشدنی نیست هم در فکر قابل تصور است و هم دائما در شبانه روز نمونه هائی از زنده شدن مردگان را با چشم خود می بینیم امام جواد (ع) می فرماید: خوابیدن و بیدار شدن بهترین نمونه ای است که مردن و زنده شدن را برای ما قابل درک می کند آری مرگ یک خواب طولانی و شدیدی بیش نیست  بهار و پاییز درختان نمونه دیگری از زنده شدن و مردن گیاهان است در سور فاطر می خوانیم : خداست که با دها فرستد تا ابر را انگیزد و آن را به شهرها و مناطق مرده روانه می کند و پس از باریدن آن شهر مرده را زنده می کند سپس می فرماید «کذلک النشور» یعنی زنده شدن مردگان هم مانند زنده شدن درختان و گیاهان است در جای دیگر می فرماید: «احیینا به بلده میتا کذلک الخروج» ما به واسطه باران شهر مرده را زنده کردیم همچنین است خروج شما در قیامت

بنابراین نمونه هائی از زنده شدن در آفرینش هر روز و شب و هر سال و فصل پیش چشم ما می درخشد و مساله زنده شدن مرده را برای ما ساده و ممکن جلوه می دهد

داستانی دیگر

روزی حضرت ابراهیم از کنار دریایی می گذشت که لاشه حیوانی را دید که حیوانات و پرندگان و جانوران دریایی بر روی آن ریخته اند و هر کدام قسمتی از بدن او را خورده اند وقتی حضرت ابراهیم این منظره را دید از خدا پرسید که روز قیامت چگونه حیوانات را زنده می کنی خداوند از حضرت ابراهیم  پرسید آیا ایمان  به معاد و قدرت من نداری؟ گفت : چرا اما  تا با چشمان خودم نبینم آرامش پیدا نمی کنم  خداوند به ابراهیم گفت  که چهار پرنده را بگیر و بکش و گوشتشان را درهم مخلوط کن و بر سر چند کوه بگذار وپس یک به یک آنها را صدا بزن ببین چگونه ذرات مخلوط از هم جدا و در کنار هم و پرنده اولی ساخته می شود حضرت ابراهیم هم همین کار را کرد و مشاهده کرد که وقتی پرندگان را صدا می کند چگونه قطعات هر پرنده از سر هر قله به هم می پیوندد و همان پرنده ی قبلی را می سازند

«دلیل اول معاد»

برای معاد چند دلیل محکم می توان آورد که هم عقل و هم قرآن آن را بیان فرموده است از جمله اینکه چون خداوند عادل است باید معاد باشد و اگر قیامت نباشد به عدالت خداوند ضرر می زند از سوی دیگر دردنیا هم که یا جز اینست و یا به ندرت گوشمالی هائی جزئی بیشتر به چشم نمی خورد و دیر یا زود خوبان و بدان از دنیا می روند و اگر حساب و جزایی در جایی دیگری مثل قیامت در کار نباشد و با مردن همه نابود شوند پس عدالت خدا چه می شود؟ آری چون خداوند عادل است و در دنیا هم جزائی نیست پس باید در سرای دیگر جزاء باشد

سئوال

چرا در دنیا خداوند جزا نمی دهد آیا بهتر نبود معامله نقدی می شد و هر نیکوکار یا گناهکاری در همین دنیا حسابش تصفیه می شد تا  دیگر نیازی به قیامت نداشته باشیم ؟ این سئوال پاسخ های متعددی می تواند داشته باشد که ما به بعضی از آنها به طور فشرده اشاره می کنیم

پاسخ اول

چون جزا در دنیا به دیگران هم سرایت می کند.ظلم است . مثلا : اگر من امروز یک سیلی به صورت مظلومی زده باشم و خداوند جزایم را دراین دنیا بدهد و دست من را فلج کند وقتی به منزل بروم تمام بستگان رنج می برند در حلی که  بستگان من گناهی نکرده اند در این دنیا جای سرایت است یعنی رنج و خوشی من در دیگران نیز اثر می گذارد به همین دلیل جزا در دنیا نیز یک بی عدالتی است. اما در قیامت پیوندها گسسته می شود و هر کس به فکر خودش است و به گفته ی قران حتی انسان از فرزند و همسر خود نیز فراری می شود و در فکر نجات است و در آن جا اگر بلایی سر مجرم آمد به دیگران سرایت نمی کند

پاسخ دوم

آزادی مردم گرفته می شود اگر در دنیا خداوند پاداش و کیفر دهد مردم یا از ترس و یا از طمع خوب می شوند و این نوع خوبی قهر است و چندان ارزش ندارد انسان باید ازاد باشد و گناه نکند و گرنه اگر چنین باشد که هر کشاورز و  کارگر و تاجر و دانشجویی فلان کار خیر کند خداوند فلان باغ و کاخ و مال و مدرک را در دنیا به او بدهد همه مردم زاهد و عابد و مسلمان می شوند و این ارزشی ندارد شرف انسان به ازادی و انتخاب اوست و گرنه عبادت قهری را میلیون ها میلیون ملائکه داشتند و خدا انسان را افرید و در میان هواها و هوس ها و خط های ضد و نقیض یکی را انتخاب نماید

پاسخ سوم

در دنیا امکان جزا نیست سومین پاسخ برای این سئوال که چرا خداوند ما را در دنیا به کیفر یا پاداش نمی رساند؟ این است که در دنیا به خاطر محدودیت هایی که دارد امکان جزا برای نیکوکاران و جنایتکارات نیست مثلا گاهی جنایتکارانی پیدا می شوند که صدها نفر بی گناه را می کشند چگونه در دنیا می توان چنین فردی را به کیفرش رساند بر فرض او را اعدام کنیم قتل او در برابر یک نفر از هزاران اشخاصی است که کشته است خون باقی بی گناهان چه می شود؟

پاسخ چهارم

نظام زندگی بهم می خورد هرگاه خدا بخواهد در دنای جزا بدهد هیچکس روی زمین باقی نخواهد ماند و اساسانظام زندگی بشر به هم می خوردو پرونده ی انسان و زندگی او در زمین خاتمه می یابد

پاسخ پنجم

کیفر در دنیا کم لطفی است زیرا شاید  گناهکار توبه کند و خلافکاری خود را اصلاح کند

پاسخ ششم:

کیفرو پاداش فوری گاهی عادلانه نیست پاداش و کیفر زمانی عادلانه خواهد بود که تنها به خود عمل توجه نکینم بلکه به عوارض آن هم دقت کنیم مثلا گاهی شخصی هروئین کشنده و یا دارویی شفابخش اختراع می کند جزا ی فوری به این قبیل اشخاص عادلانه  نیست زیرا باید تا پایان عمر جهان صبر کنیم و ببینم هروئین و یا داروی شفا دهنده چند نفر را می کشد یا سالم می کند بعد جزا بدهیم

اشکال اصلی کار ما آن است که ماقدرت و علم خدا را از روزنه دید خودمان نگاه می کنیم و چون خودما محدود هستیم نمی توانیم بی نهایت را تصور کنیم و در سر تاسر داستانهای قران این حقیقت به چشم می خورد که خداوند می خواهد فکر ما را از انحصار این چارچوب مادی بیرون کند

تنها ایمان به معاد کافی نیست بلکه باید یاد معاد هم بود همانگونه که تنها ایمان به خدا بدون یاداو فایده ای ندارد بعضی ها فکر می کنند  که یاد مرگ و معاد انسان را نسبت به دنیا و رشد مادی بی تفاوت می کند در صورتی که اینگونه  نیست آری ایمان به معاد تنها کافی نیست بلکه باید یاد حساب و قیامت هم باشیم شاید دلیل آن که اینهمه برای زیارت قبور سفارش شده این باشد که ما کمی هم به یاد مرگ باشیم امام صادق (ع) می فرماید: یاد مرگ  : 1- شهوت ها را از بین میبرد. 2- ریشه های غفلت را یکسره بر می کند 3- روحیه انسان را از قساوت به لطافت سوق می دهد 4- دل انسانرا با وعده های الهی محکم می کند  5- یاد مرگ نشانه های هوسها را می شکند. 6- آتش حرص را خاموش و دنیا را در جلو چشم انسان کوچک می کند انگیزه های انکار معاد : 1- گریز از مسئولیت 2-عدم ایمان به قدرت و علم خدا 3- بهانه دیگر مخالفان  معاد این است که زمان قیامت په وقت است

امام صادق می فرماید: مردن برای مومن همچون بو کردن بهترین بوئیدنی ها وبرای کافر همچون نیش عقرب ها و افعی ها است خلاصه تعبیرات را بار دیگر در کنار هم می آوریم مرگ برای مومن سرور است فرار از خانه تنگ و تاریک است پل است کندن لباس زیبا و خوشبو است

انواع جان دادن: ما چهار نوع جان دادن داریم برای هر یک بیان لطیفی در روایات و قرآن آمده

1- خوبانی که ارحت جان می دهند حضرت علی (ع) میفرماید: ( هنگام مرگ خوبان بشارتی به آنان داده می شود که چشمشان روشن و به مرگ علاقه پیدا کرده و راحت جان می دهند

2- خوبانی که سخت جان می دهند پیامبر (ص) می فرماید : مرگ و سختی های آن سبب جبران گناهانی است که مومنان دارند تا پس از مرگ کیفردیگری نداشته و پاک و  پاکیزه نزد خدا روند

3- بدانی که راحت جان می دهند امام کاظم (ع) می فرماید: راحت مردن کافر به خاطر تصفیه حسابی است که خداوند نسبت به کارهای نیک آنان انجام می دهند چون بعضی از کافران در زندگی نقاط خوبی دارند که آسان مردن جزای  آنان است

4- بدانی که سخت جان می دهند که این اولین سیلی و شکنجه  الهی و ماموران خداست ما چند نوع مردن و مرگ داریم . 1- مرگ دلها  قران کسانی را که دارای روح بی تفاوت و قساوت قلب هستند مردگان دانسته و به پیامبرش می فرماید: «انک لا تسمع الموتی» تو نمی توانی مرده دلان را شنوا کنی

2- مرگ جامعه ها: همانگونه که به ایشان بی حرکت و بی تفاوت و افتاده و وابسته و بی توجه مرده می گویند به جامعه های بی حرکتی که رشد  ندارند و در برابر فسادها بی تفاوتند و در حوادث تلخ و شیرین بی توجه و در اقتصاد و فرهنگ وابسته هستند مرده گفته می شود بد نیست از قران و حدیث حرف بزنیم که قران می فرماید: «ولکم فی القصاص حیوه» برای شفا در قانون قصاص و انتقام از ستمگران  زندگی است آری اگر در جامعه ای حق مظلوم از ظالم گرفته و قاتل اعدام نشود این  جامعه مرده است جامعه ای که امر به معروف و نهی از منکر  و انتقاد وآزادی و عدالت ندارد مرده است 3- مرگ سرخ و شهادت: بهترین نوع مردنها شهادت در راه خداست حضرت علی می فرماید: «والذی نفس علی بید و لططف ضربه بالسیف اهون من موته واحده علی الفراش» سوگند به آن قدرتی که جان من در دست اوست که هزار ضربه شمشیر در در جبهه جنگ از یک مردن در بسته برای من آسانتر و گواراتر است

چرا از مرگ می ترسیم؟

ترس می تواند ریشه  های گوناگونی داشته باشد برای اینکه مساله خیلی ساده شود مثالی را که خداوند به  ذهنم انداخت در اینجا می آورم این مثال با جهان بینی ما خیلی مطابق است زیرا در دیدگاه اسلام دنیا عبورگاه است و انسان عابر و اموال دنیا وسیله اما مثال ترس راننده یا گاهی یک راننده می ترسد چون می بیند ماشین او در آستانه سقوط و رو به نابود شدن است افرادی که ایمان به معاد ندارند و مردن را نیست شدن می دانند باید از مرگ هم بترسند چون مرگ در چشم آنها یک نوع سقوط و نابودی است دل انسان اگر به دنیا بچسبد کندن آن مشکل  و جان دادن بسیار سخت است ولی اگر انسان در دنیا زاهد باشد نسبت به آن چندان علاقه ای نداشته باشد مردن برای او آسان و راحت است و از مرگ هم نمی ترسد شخصی از پیامبر گرامی اسلام پرسید چرا از مرگ می ترسیم؟ رسول خدا گفت: آیا مالی داری شخص گفت: بله فرمود : آیا در راه خدا داده ای؟ گفت: نه  فرمود : بهمین دلیل می ترسی. قهرا باید چیزهایی را که از عوامل ترس است از بین برد یعنی اگر ریشه ترس ندانستن معنای آن و خیال نابودی و سقوط است باید با دلیل عقل و راهنمایی های قران بدانیم که مرگ به معنای نیستی و بدینوسیله با عامل ترس از مردن مبارزه کنیم . اگر ترس به خاطر جدایی از مال  و همسر و فرزند است که دل ما به آنها خو گرفته باید بدانیم که اگر خداوند در آستانه مر ما را از خانه و مال و فرزند فانی جدا می کند  در عوض با نعمتهای دیگر آشنا می نماید و ما هم سعی  می کنیم در دنیا زاهد باشیم.و اگر ترس به خاطر ورود به یک مرحله مبهم و تاریک و خطرناکی است باید بدانیم که راه مرگ تاریک نیست بلکه پا گذاشتن به یک مرحله ای از مراحل تکاملی انسان است و در جای خود لازم و زیباست و این امام حسین (ع) است که می فرماید مرگ برای انسان همچون گردن بند ب گردن دختران جوان است یعنی همانقدر که گردن بند دختر جوان را زیبا می کند مرگ و حرکت به سرای دیگر و طی کردن مراحل تکاملی یکی پس از دیگری سبب رشد و زیبایی و در جای خود لازم و ضروری است و اگر ترس از مرگ به خاطر کمی توشه راه و ایمان و عمل صالح است باید خودمان را با توئشه تقوا مجهز نمائیم همانگونه که قران کریم سفارش  می فرماید: توشه بردارید که بهترین توشه های راه شما  همانا تقوا است و اگربخاطر تخلفات و گناهان بسیاری است که مرتکب شده ایم باید بدانیم که خداوند رحیم و رحمان است و رحمت او بر غضبش پیشی می گیرد

توبه تنها راه

اکنون که در بحث معاد رسیدیم به این سؤال که چرا از مرگ می ترسیم و دلائل و ریشه های ترس را بررسی کردیم نوبت آن است که مقداری درباره توبه و جبران تخلفات گذشته که تنها راه نجات است بحث و توضیح دهیم

معنای توبه

توبه به معنای برگشت است و لذا در قرآن هم به خدا نسبت داده شده و هم به انسان توبه به خدا یعنی برگرداندن لطف و رحمت خود بر بندگان و توبه انسان به معنای برگشت او از حالات و اعمال فاسد گذشته خود و لذا در هر توبه انسان دو توبه از خدا می بینیم به این بیان که اول خدا توبه می کند یعنی لطف خودش را به بندگان گناهکار بر می گرداند و با این لطف انسان متوجه بدی خود می شود و پس از این توجه، انسان هم توبه و از افکار و اعمال خودش پشیمان شده و بر می گردد پس از این حالت بار دیگر خدا لطف کرده وتوبه او را می پذیرد همانند پدری که لطف می کند و سرمایه ای را به فرزندش می بخشد و این فرزند در اثر همین سرمایه اجناسی تهیه  می کند دوباره پدر همین اجناس فرزند را با قیمت چند برابر از پسرش می خرد که یک تجارت و سود فرزند میان دو لطف پدر قرار می گیرد

ابعاد توبه

در حدیث بسیار عالی و جالبی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم توبه را در ابعاد گوناگون بیان می فرماید که ما متن حدیث را با کمی توضیح از خودمان در اینجا می آوریم

« اَتَدرُونَ مَنِ التَّائِبُ؟ قَالُوا اللَّهُمَّ لَا» آیا می دانید توبه کننده حقیقی کیست؟ گفتند : نه. فرمود

1-« اِذَا تَابَ العَبدُ وَ لَم یُرضِ الخُصَماءَ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هرگاه انسان به زبان و دل توبه کند ولی طلبکاران و ستم کشیدگان را از خود راضی ننماید در حقیقت توبه نکرده است

2-« مَن تابَ وَ لَم یَزِد فِی العِبادَهِ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هر گاه توبه کند ولی به عبادتش چیزی اضافه نشود او هم توبه نکرده است

3-« مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّرُ لِباسَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هرگاه کسی توبه کند ولی در لباس و قیافه ظاهری او تغییراتی داده نشود باز هم توبه نکرده است

4-« مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّر رُفَقائَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هرگاه شخصی توبه کند ولی در مسائل اجتماعی روابط قبلی خود را با افراد فاسد همچنان ادامه دهد و آنانرا عوض نکندگویا اصلا توبه ای نکرده است

5-« مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّر مَجلِسَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هر گاه توبه کند لیکن در نشست و برخاست ها و دعوتها و پذیرائی های او چهره اسلامی مشاهده نشود باز هم توبه او اساسی نیست

6-« مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّر فِراشَهُ وَ وِسادَتَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هرگاه کسی توبه کند ولی در مسائل  خانوادگی وزناشوئی و تربیت فرزند اخلاق و رفتار اسلامی نداشته باشد و در مسائل جنسی از راه انحرافی که رفته باز نگردد باز هم توبه نکرده است

7-« مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّر خُلقَهُ وَ نِیَّتَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هر گاه کسی توبه کند ولی در حالات روحی و فکری و قلبی و برخوردهای اجتماعی او تغییراتی داده نشود و به جای راضی کردن خدا به فکر راضی کردن این و آن باشد و تکبر و کینه وحسادت و بخل و ریاء را کنار نگذارد و انگیزه ها و هدف های مادی خود را به قصد قربت و اخلاص تبدیل نکند باز هم توبه او ریشه و اساس ندارد

8-« مَن تابَ وَ لَم یَفتَح قَلبَهُ وَ لَم یُوَسِّع کَفَّهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هرگاه توبه کند لیکن روحش باز و رویش گشاده نباشد بلکه همان تنگ نظری های قبلی را داشته باشد و همچنین دستش را از کمک به این و آن بسته نگاه دارد او هم توبه نکرده است

9-« مَن تابَ وَ لَم یُقَصِّر اَمَلَهُ وَ لَم یَحفَظ لِسانَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ» هرگاه کسی توبه کند ولی از خیال پردازی های وهم انگیز و آرزوهای دور و دراز خویش دست برندارد و زبانش را از انواع تهمت ها و دروغ ها و غیبت ها و نیش ها و سوگندهای نابجا و گواهی دادن های ناروا و ناسزاها و شایعه سازی ها و یاوه گوئی ها و سخن چینی ها و ;. باز ندارد او هم در حقیقت توبه ای نکرده است

10-« مَن تابَ وَ لَم یُقَدِّم فَضلَ قُوتِهِ مِن بَدَنِهِ فَلَیسَ بِتائِبٍ» کسی که توبه کند ولی در مسائل اقتصادی و مصرف و توجه به محرومان وگرسنگان جامعه بی تفاوت باشد و حاضر نباشد کمی از تشریفات زندگی شخصی خود را در راه رفاه دیگران صرف نماید او هم توبه نکرده است

سپس پیامبر عزیز اسلام بعد از بیان این ابعاد و آثار توبه سخن شریف خود را چنین ادامه می دهد

« اذا استقام علی هذه الخصال فذاک التائب » [1] هر گاه توبه کننده این صفات ده گانه را مراعات کرد توبه حقیقی کرده است

شرائط و انواع توبه

همانگونه که برای هر نوع مرضی یک دوائی است برای هر نوع گناهی هم توبه ای است که مناسب با آن گناه باشد. مثلا توبه کتمان حقائقی که باید برای مردم گفته شودبه این است که انسان آن مسائل را با بیان رسا و گویا بیان نماید و لذا قرآن بعد از آنکه کتمان کنندگان را به سخت ترین نفرین ها تهدید می کند می فرماید

« الا الذین تابوا و اصلحوا و بیّنوا فاولئک اتوب علیهم و انا التواب الرحیم » [2] هر گاه افراد کتمان کننده توبه نمایند وخرابی ها را اصلاح و به جای کتمان های خود دست به بیان حقائق و افشاگری در مورد خود بزنند من لطف و رحمتم را بر آنان بر می گردانم و من توبه پذیر رحیمی هستم

در این آیه چگونگی توبه با نوع گناه کاملا تناسب و سنخیت دارد. در قرآن شاید آیه ای نباشد که در کنار توبه وظیفه ای را بیان نکرده باشد مثلا مکرر در کنار جمله «تابوا» جمله «اصلحوا» هم آمده[3] یعنی علاوه بر توبه و پشیمانی قلبی باید انسان توبه کننده خرابکاری های سابق خود را اصلاح نماید

مثلا در کنار توبه منافقین وظائف متعددی بیان شده از جمله اینکه می فرماید : « الا الذین تابو و اصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دینهم لله فاولئک مع المؤمنین».[4] گرچه منافقان در قعر دوزخند لیکن هرگاه توبه کنند و خرابیهای گذشته را اصلاح نمایند « و اصلحوا» و به جای چنگ زدن و وابستگی به شرق و غرب تنها به خدا متوسل شوند واعتصموا بالله و به جای گرفتن قانونی از این و آن و ایجاد یک مکتب التقاطی و درهم تنها از قانون خدا و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله پیروی نمایند « و اخلصوا دینهم لله» آری اگر در کنار توبه به این وظائف عمل نمایند و نشان دهند که به راستی ما از راهی که رفته ایم به شدت پشیمانیم ما هم اینان را همراه مؤمنان قرار می دهیم. « فاولئک مع المؤمنین ». در بعضی آیات[5] در کنار جمله «تابوا» جملات دیگری از قبیل « اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه» آمده یعنی کسانی که توبه می کنند باید نماز را هم بپا دارند و هرگاه این مسلمان مدت ها نماز را رها کرده و یا سالها زکات خود را نمی پرداخته اکنون که توبه می نماید باید در مقام جبران گذشته ها بر آمده و نمازهای ترک شده را قضا و مالیات های نپرداخته را بپردازد. و در آیات دیگری می بینیم که در کنار توبه شرط عمل صالح و ایمان بیان شده است.[6] کوتاه سخن آنکه توبه تنها با پشیمانی نیست بلکه باید هم حق مردم به مردم داده و هم حق خدا انجام گیرد و خرابی ها اصلاح وکتمان ها افشا و کفرها ایمان و شرک ها توحید تا توبه حقیقی صورت گیرد

نکته جالب

تازه اگر تمام عبادات انجام گیرد و حقوق الهی و مردم پرداخت شود و پشیمانی قلبی هم صد در صد باشد لیکن در مسائل سیاسی واجتماعی انسان دچار لغزش باشد یعنی خط ولایت و رهبری او سالم نباشد تمام کارها و جبران ها و توبه ها نقش بر آب است

گوشه ای از راههای توبه و جبران


 ) بحار جلد 6 صفحه 35[1](

 ) سوره بقره آیه 156[2](

 ) سوره آل عمران آیه 89، سوره نور آیه 5 ، و سوره نحل آیه 119 .[3]

) سوره نساء آیه 145[4]

 ) سوره توبه آیه 5 و 11[5]

 ) سوره قصص آیه 16، سوره فرقان آیه 71،سوره طه آیه 82 و 122 و سوره مریم آیه 60[6]

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ali mohamadi

مقاله جایگاه ثروت در اسلام در word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله جایگاه ثروت در اسلام در word دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله جایگاه ثروت در اسلام در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله جایگاه ثروت در اسلام در word

مقدمه  
الف) جایگاه ثروت در اسلام  
ب) جایگاه بیت المال  
ج) ماهیّت بیت‏المال  
د) آثار بیت‏المال  
1 اصلاح امور  
2 رفع نیاز مردم به بیت‏المال  
3 دوام حکومت  
4 اصلاح و تقویتِ نیروهاى مسلّح  
ه) راههاى جلب مالیات  
1 آباد کردن زمین  
2 رسیدگى به شکایت مالیات‏دهندگان  
3 عفو از مالیات  
و) منزلت ممیّزان مالیات  
1 خزینه‏داران مردم  
2 نماینده امت  
3 سفیران پیشوایان  
ز) صفات و وظایف ممیّزان مالیات  
1 اصل انصاف  
2 نگرفتن لوازم ضرورى  
3 پرهیز از خشونت  
4 احترام اموال مردم  
5 کمک گرفتن از مردم  
7 نترساندن مردم  
8 اجازه گرفتن به هنگام وارد شدن  
9 به اندازه گرفتن  
10 سوء استفاده نکردن از قدرت  
11 معرفى خود  
12 پذیرفتن اظهارات مالک  
13 وارد نشدن در محدوده اموال  
14 رعایت حال حیوانات  
15 اجازه تقسیم زکات به مالک  
ح) نظارت و بازخواست  
1 حسابرسى از کارگزاران  
2 نظارت بر بیت‏المال  
3 نظارت بر مخارج امیر الحاج  
4 نظارت بر میهمانیهاى کارگزاران  
ط) الگو بودن حاکم اسلامى  
1 هماهنگى با زندگى طبقه ضعیف  
2 احتیاط امام على علیه‏السلام در بیت‏المال  
3 سوء استفاده نکردن از مقام  
4 نگرانى امام على نسبت به بیت‏المال به هنگام مرگ  
ى) عدالت در استفاده از بیت‏المال  
1 رعایت عدالت با خویشان  
2 تقسیم عادلانه بیت‏المال  
3 نادیده گرفتن خویشان، در مجازات  
4 اجراى عدالت هرچند بر ضرر خود باشد  
5 رعایت عدالت، حتى با حدخوردگان  
6 برابرى حقِ تمام مسلمانان در بیت‏ المال  
7 اجراى عدالت، از وظایف حاکم است  
ک) استرداد بیت‏المال  
ل) آثار خیانت در بیت‏المال  
1 رسوایى در دنیا  
2 ذلت در پیشگاه الهى و پستى در آخرت  
3 بى‏اعتمادى  
4 بى‏بهره شدن در دنیا  
5 کشته شدن با شمشیر  
منابع  

مقدمه

این نوشتار، نگاهى اجمالى به موضوع «بیت ‏المال» در نهج‏البلاغه دارد
قلمروِ مقاله، تنها، بخشى از سخنان امام على(ع) در نهج‏البلاغه است، نه تمامى سخنان‏آن حضرت
هرچند، گاهى، فرازهاى نقل شده از نهج‏البلاغه، براى چند عنوان مربوط به بحث، مفیداست ولى براى طولانى نشدن نوشته، از تکرار، جز در یک یا دو مورد، خوددارى شده‏است
اموال عمومى، به اقسام گوناگونى مانند مشترکات عمومى و مباحات اوّلیه و مجهول المالک و درآمدهاى عمومى، تقسیم مى‏شود، ولى مقصود از بیت‏المال، در این نوشته، اموالى است که اختیار هزینه کردن آن، به دست امام است، مانند غنائم جنگى و خراج و جزیه و زکات و صدقات عامه و اوقاف عمومى و ;

الف) جایگاه ثروت در اسلام

بى‏گمان، از نگاه اسلام، ثروت و مال، در حیات مادّى و معنوى انسانها، نقش اساسى دارد. تا آنجا که در برخى روایات، از «تنگدستى» به «روسیاهى در دنیا و آخرت»[1] و «مرگ سرخ»[2] و «مرگ بزرگ»[3] تعبیر شده است
در بعضى از روایات، فقر، موجب نقصان در دین و کاهش عقل و تحریک خشم معرفى شده است.[4] از این‏رو، در دین مقدّس اسلام، به مقوله اقتصادى و معیشتى بشر، در ابعاد مختلف آن، توجّه فراوانى شده است. هرچند مطالب مربوط به اقتصاد، به گونه‏اى پراکنده و جدا از هم مطرح شده، ولکن بررسى و تحقیقى همه‏جانبه، نشانه این است که مکتب اسلام، داراى نظام اقتصادى ویژه‏اى است که از وحى الهى نشأت گرفته و در دامن عصمت، رشد و نمو کرده و از ویژگیهاى بى‏شمارى برخوردار است

ب) جایگاه بیت‏ المال

آنچه قابل توجّه و دقّت است، این است که بیت‏المال، در نظام اقتصادى اسلام، بیشترین مباحث را به خود اختصاص داده و از جایگاهى ویژه برخوردار است. هدف از بیت‏المال، تأمین اهدافى بلند در حرکت تکاملى انسان به سوى سعادت و معنویّت و قرب الهى است. برخى از آن هدفها چنین است
1 هدایت مردم به سمت اخلاق کریمه و ارزشهاى معنوى
2 استقرار عدالت اجتماعى و اقتصادى در جامعه
3 رشد استعدادها و شکوفایى ابتکار و خلاقیّت انسانها
4 ریشه‏کن کردن فقر از جامعه
5 رسیدگى به مصالح و منافع محرومان و مستضعفان و ;

ج) ماهیّت بیت ‏المال

امام على علیه‏السلام خطاب به عبداللَّه بن‏زمعه‏[5] (از پیروان و یاران آن حضرت) آن هنگام که از او، درخواست کمک مى‏کند، ماهیّت بیت‏المال را براى او روشن مى‏کند. او، بیت‏المال را نه مال شخصى امام مى‏داند و نه مالِ فردى از مسلمانان، بلکه بیت‏المال، از آنِ مسلمانان است که در اختیار امامِ مسلمانان گذاشته مى‏شود تا به عدل، به مصرف مسلمانان برسد. حضرت مى‏گوید
إنَّ هذا المال لیس لی و لا لک! و انَّما هو فی‏ءٌ لِلمسلمین و جَلْبُ أسیافهم. فإنْ شَرَکْتَهم فی حربهم کانَ لکَ مثلُ حظهم و إلّا فَجَناهُ أیدیهم لا تکون لغیر أفْواهِهمْ‏[6]؛ این اموال، نه مال من و نه از آنِ توست، بلکه غنیمتى گِردآمده از مسلمانان است که با شمشیرهاى خود به دست آورده‏اند. اگر تو، در جهاد، همراهشان مى‏بودى، سهمى چونان سهم آنان مى‏داشتى و گرنه، دسترنج آنان، خوراک دیگران نخواهد بود

د) آثار بیت‏ المال

على علیه‏السلام به بخشى از آثار و نقش بیت ‏المال در زندگى مسلمانان، اشاره کرده است. این آثار، چنین است

1 اصلاح امور

و تَفَقَّدْ أمرَ الخراجِ بما یُصْلِحُ أهلَه! فإنَّ فی صلاحه و صلاحهم صلاحاً لِمَنْ سِواهم و لا صَلاحَ لِمَنْ سِواهم إلّا بهم؛ لأنَّ الناسَ کُلُّهم عِیالٌ على الخراج و أهله‏[7]؛ خراج (بیت‏المال) را به گونه‏اى که وضع مالیّات‏دهندگان را سامان دهد، وارسى کن! زیرا، بهبودى وضع مالیّات و مالیّات‏دهندگان، سبب بهبودى امور دیگر اقشار جامعه است و تا امور مالیّات‏دهندگان اصلاح نشود، کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت؛ زیرا، همه مردم، نانْ‏خورِ مالیّات و مالیّات‏دهندگانند
امام على علیه‏السلام در این فراز، براى بیت‏المال، نقش محورى قائل شده و اصلاح تمامى امور را، بسته به اصلاح وضع مالیات و مالیات‏دهندگان دانسته است و این، نشانه جایگاه بلند بیت‏المال از نظر اسلام است. اگر دقت شود، حقیقت مطلب، همین است که امام على علیه‏السلام گفته است. بنابراین، هرچند، اقتصاد، از نگاه امام على علیه‏السلام آن گونه که مکاتب مادى‏گرا مى‏گویند، اصل نیست، اما تأثیر محورى و اساسى آن در اصلاح امور و رفع نابسامانیها مورد تأکید قرار گرفته است

2 رفع نیاز مردم به بیت‏المال

کلّهم عَیالٌ على الخراج و أهله‏[8]؛تمام مردم، نانْ‏خورِ مالیات و مالیات‏دهندگانند
روشن است که هیچ انسانى، به تنهایى، نمى‏تواند نیازمندیهایش را برآورده کند، از این‏رو، نیاز به همیارى بیت‏المال وجود دارد

3 دوام حکومت

و لمْ یستقم أمْرُهُ الاَّ قلیلاً[9]؛حکومت، با نابودى مالیات (بیت‏المال)، جز اندکى، دوام نمى‏آورد
این مطلب نیز، از بدیهات است که اداره و دوام حکومت، نیازمند بودجه است و یکى از راه حلهاى تأمین هزینه‏هاى دولت، گرفتن مالیات است. جاى شگفتى از کسانى است که در زمان حاضر، بحث از لزوم گرفتن مالیات براى اداره حکومت را مطرح مى‏کنند، در صورتى که امام على علیه‏السلام حدود هزار و چهارصد سال پیش، بر ضرورت مالیات براى استمرار حکومت تأکید کرده است
یادآورى این نکته لازم است که همان گونه که گرفتن همه مالیات از عواملِ بقاى حکومت است، به ناحق گرفتن آن و یا ظالمانه مصرف شدن‏اش، سبب سقوط حکومت خواهد شد

4 اصلاح و تقویتِ نیروهاى مسلّح

ثم لا قِوامَ للجنود إلاَّ بما یُخْرِجُ اللَّهُ لهم من الخَراجِ الذی یَقْوَوْنَ به على جَهادِ عدوِّهم و یعتمدون علیه فیما یُصلحهم و یکونُ مِنْ وَراءِ حاجتهِم‏[10]؛ سپس سپاهیان اسلام، جز به خراج و مالیّات رعیّت (بیت‏المال) که با آن، براى جهادِ با دشمن، تقویت گردند و براى اصلاح امور خویش، به آن تکیه کنند و نیازمندیهاى خود را بر طرف سازند، پا نمى‏گیرند
از جمله آثار بسیار مهم بیت‏المال، افزون بر استقلال اقتصادى، استقلال سیاسى است؛ زیرا، تا بودجه و سرمایه، در اختیار دولت نباشد، نمى‏تواند نیروهاى مسلح را، جذب وتأمین‏ومجهز به سلاحهاى پیشرفته کند و با نبود نیروى مسلَّحِ مجهز، استقلال سیاسى، تأمین نمى‏شود
آیت‏اللَّه حسن‏زاده، در تفسیر این فراز، مى‏نویسد
اگر بیت‏المال نباشد، نیروهاى مسلَّح براى تأمین زندگى، باید در پى شغل و کار باشند، در نتیجه، آمادگى براى جهاد با دشمن، از بین مى‏رود.[11]

ه) راههاى جلب مالیات

یکى از مباحث مهم در دانش اقتصاد، مبحث مالیات است. در این مبحث، مطالب فراوانى مانند تعریف مالیات، ضرورت وجود مالیات، سیر تحول مالیات، و راههاى جلب مالیات، ; مورد بحث و تحقیق قرار مى‏گیرد
این مطالب، از چشم مولا على علیه‏السلام در مدت کوتاه حکومت، مورد غفلت نبود. و در لابه‏لاى خطبه‏ها و نامه‏ها و دیگر گفتارها، به آنها اشاره کرده است. از جمله، در نامه پنجاه و سه، راههاى جلب بهتر مالیات را نشان داده و در آن، بر اصول اسلامى انسانى، مانند «اصل عمران و آباد کردن زمینها» و «اصل رسیدگى به مشکلات و شکایات مالیات‏دهندگان» و «اصل رعایت و تخفیف مالیات»، تأکید ورزیده است
هر یک از این اصول، آثار و ثمرات فراوانى در مسایل اجتماعى و اقتصادى و سیاسى در پى دارد و رعایت آنها، نقش بسزایى در تحول و بهبودى سیستم مالیاتى دارد

1 آباد کردن زمین

و لیکُنْ نظرُکَ فی عِمارهِ الأرضِ أبْلَغَ من نظرِکَ فی استجلابِ الخَراج؛ لأنَّ ذالک لا یُدْرَکُ إلّا بالعِماره و مَنْ طلب الخَراجَ لغیر عمارهٍ أخْرَبَ البلادَ و أهْلکَ العبادَ و لمْ یستَقِمْ أمْرُه إلاّقلیلاً.[12] باید تلاش تو در آباد کردن زمین، بیشتر از جمع‏آورى خراج (مالیات) باشد؛ زیرا، خراج، جز با آبادانى، فراهم نمى‏شود و هر کسى، بخواهد خراج را بدون آبادانى زمین به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدتى، دوام نخواهد آورد
آیت‏اللَّه حسن‏زاده، در پى شرح این فراز از نهج‏البلاغه مى‏نویسد
امام على، در این بخش، اشاره کرده است که کم‏درآمدى صاحبان زمین، ناشى از والیان بدى‏است که تمام همّ و غمّ آنان، جمع‏آورى مالیات است، بدون رعایت حال رعیّت وکشاورزان.[13]

2 رسیدگى به شکایت مالیات‏ دهندگان

فإنْ شَکَوْا ثِقَلاً أوْ عِلّهً أوْ انقطاعِ شِرْبٍ أوْ بالَّهٍ أوْ إحالَهَ الأرضِ اغْتَمَرها غَرَقٌ أوْ أجحفَ بها عطشٌ خَفَّفْتَ عنهم بما تَرْجوُ أنْ یَصْلُحَ به أمْرُهُم.[14]پس اگر مردم، از سنگینى مالیات یا آفت‏زدگى یا خشک شدن آب چشمه‏ها یا کمى باران یا خراب شدن زمینى در سیلابها یا خشکسالى، شکایت کردند، در گرفتن مالیات، تا آن اندازه‏اى که بفهمى امورشان سامان مى‏یابد، تخفیف بده
دهقانان، از همه طبقات، زحمتکش‏تر و پرتلاش‏ترند و از سویى، زندگى آنان، اسیر عوامل طبیعى و پدیده‏هاى جهان طبیعت، همانند خشک‏سالى، سیل، سرما، گرما است. از این‏رو، آنان، نیاز بیشترى به توجه و همراهى حکومت دارند
این فراز از فرمان امام على علیه‏السلام اشاره به این مطلب دارد
ابن ابى‏الحدید، در باره زیاد نگرفتن مالیات و آثار منفى آن مى‏نویسد
استاندار اهواز، در حکومت انوشیروان، بیشتر از معمول، مالیات جمع‏آورى کرد و براى انوشیروان فرستاد. انوشیروان، فرمان داد که آنها را به صاحبانش مسترد کنند. سپس گفت: زیاد کردن ثروت شاه از مالیات نابه‏حق رعیت، همانند بنا کردن سقفى است بر پایه‏هاى لرزان‏و سست.[15]

3 عفو از مالیات

و لا یَثْقُلَنَّ علیک شی‏ءٌ خَفَّفْتَ عنهم به المؤونه عنهم؛ فإنَّه ذُخْرٌ یَعودُونَ به علیک فی عِمارهِ بلادِکَ و تَزیینِ ولایتکَ مع اسْتِجْلابکَ حُسنَ ثَنائهم وَ تَبَجُّحِکَ باستفاضَه العدل فیهم‏[16]؛ هرگز، تخفیف دادن در مالیات، تو را نگران نسازد؛ زیرا، آن، اندوخته‏اى است که در آبادانى شهرهاى تو و آراستن ولایتهاى تو، نقش دارد و رعیت، تو را مى‏ستایند، و تو، از گسترش عدالت میان مردم، خشنود خواهى شد و به افزایش قوّت آنان، تکیه خواهى کرد
آیت‏اللَّه حسن‏زاده، پس از شرح و تفسیر این بخش از فرمایش امام على علیه‏السلام‏مى‏نویسد
توجه به عمران و شکایات و تخفیف مالیات، براى حکومت، آثار مثبتى را به همراه دارد و والى، از این رهگذر، ضرر و زیان نمى‏کند؛ زیرا
اولاً، آبادى بلاد، منافع و سودش، به حکومت و والى نیز خواهد رسید
ثانیاً، آبادى و عمران سرزمین، زینت و افتخار حکومت به شمار مى‏آید
ثالثاً، این کار، موجب مدح و ثناى مردم را نسبت به حکومت و نیز عدالت و اعتماد آنان را فراهم مى‏کند
رابعاً، اگر شرایطى پیش بیاید که دولت، محتاج قرض گرفتن از مردم شود و نیازمند فداکارى جانى و مالى آنان باشد، آنان، به راحتى، پاسخ مى‏دهند.[17]
ابن ابى‏الحدید، در این بخش، پس از شرح و تفسیر مى‏نویسد
در نامه شاپور، پسر اردشیر، به فرزندش، مطالبى همانند فرمایش امیر مؤمنان، یافته مى‏شود. او، این نامه را چنین گزارش کرده است:از وضع خراج و درآمد املاک، بازرسى کن، به وجهى که مایه بهبود خراج‏دهندگان باشد، زیرا، در بهبودى امر خراج و بهبود حال خراج‏دهندگان، بهبودى حال دیگران نهفته است و دیگران را، جز بدانها، بهبودى میسر نیست؛ زیرا همه مردم، نان‏خورِ خراج‏دهندگانند. و باید توجه تو به آبادى زمین، بیشتر باشد از توجه به جلب خراج، زیرا، خراج جز از زمین آباد، به دست نیاید; .[18]

و) منزلت ممیّزان مالیات

امام على علیه‏السلام در نامه پنجاه و یکم، در شأن و جایگاه ممیّزان مالیاتى، اوصافى را بیان کرده است که افزون بر شأن، ارزش و شرافت کارگزاران بیت‏المال، نشانه جایگاه و منزلت بیت‏المال نیز هست؛ زیرا، تا بیت‏المال، اهمیت و منزلت نداشته باشد، کارگزارانش، ارزش پیدا نخواهند کرد
این اوصاف چنین است

1 خزینه‏ داران مردم

فإنَّکم خزّانٌ الرعیه؛ پس همانا، شما (مأموران مالیات) خزینه‏داران مردم هستید.[19]

2 نماینده امت

فإنَّکم ; وکلاءُ الأُمه؛ پس همانا شما، نمایندگان امت مسلمان هستید.[20]

3 سفیران پیشوایان

فإنَّکم ; سفراءُ الأئَمه؛ پس همانا، شما، ; سفیران پیشوایان هستید.[21]

ز) صفات و وظایف ممیّزان مالیات

یکى از اهداف اساسى دین مقدس اسلام، برقرارى عدالت اجتماعى و قسط قرآنى درجامعه اسلامى است. بى‏گمان، تحقق چنین هدف و آرمان مقدسى، به عوامل فراوانى،بستگى دارد
از جمله مهمترین عوامل نقش‏آفرین، کارگزارانِ شایسته از نظر ایمان و اخلاق و رفتار است. از این‏رو، امام على علیه‏السلام در موارد بسیارى، به کارگزاران خویش، تأکید و سفارش مى‏کند که بهترین افراد را به عنوان همکار گزینش کنند
این مطلب، در برخى از موارد، مانند گرفتن مالیات، از اهمیت دوچندانى برخوردار است؛ زیرا مأمور مالیاتى، مى‏خواهد دسترنج و مایه حیات او را بگیرد و این، کارِ بسیار دشوارى است. از این‏رو، چنین شخصى، از جهات عدیده، باید شایستگیهاى لازم را داشته باشد
على علیه‏السلام صفات و وظایف ممیّزان مالیاتى را، چنین برشمرده است

1 اصل انصاف

فأنْصِفوا الناسَ من أنفسکم؛[22]در روابط با مردم (گرفتن مالیات) انصاف و مدارا را پیشه کنید
تأثیر رعایت عدل و انصاف در راحت گرفتن و راضى بودن مالیات‏دهنده، بر کسى پوشیده‏نیست
تاریخ‏نگارانى که در باب فلسفه تاریخ، قلم‏فرسایى کرده‏اند، یکى از عوامل پیشرفت سریع اسلام را، رفتار صحیح و عادلانه و مشفقانه رسول خدا صلى‏اللَّه علیه و آله به هنگام مالیات گرفتن، دانسته‏اند. در اینجا، شایسته است، مطالبى را که منتسکیو نقل کرده، گزارش کنیم
وجود این باجهاى گزاف (که دولتهاى کشورهاى غیر اسلامى، در آن دورانها، به زور مى‏گرفتند) بود که سهولت عجیبى را به مسلمین، در فتوحات خود، اعطا نمود؛ زیرا، ملتهاى تسخیر شده از طرف اعراب، مى‏دیدند به جاى یک سلسله تعدّیاتى که در اثر لئامت امپراتوران، به آنها مى‏شد، با یک مالیات ساده که به سهولت مى‏دهند و به سهولت گرفته مى‏شود، مواجه و تابع شده‏اند. این بود که فتوحات مسلمین، با کمال سهولت، پیش رفت و ملتها، خوشبخت بودند و ترجیح مى‏دادند به یک ملت صحرانشین، مطیع بشوند تا به یک حکومت فاسد ; در مورد اخذ باجهاى گزاف، افراطِ نزدیک به جنون را، در تاریخ مشاهده کنید: آناستاز، مالیاتى براى استنشاق هوا وضع کرده بود![23]

2 نگرفتن لوازم ضرورى

و لا تبیعُنَّ للناس فی الخَراجِ کِسوَه شتاءٍ و لا صَیفٍ و لا دابهٍ یَعْتَمِلوُنَ علیها و لا عبداً[24]؛براى گرفتن مالیات، لباسهاى تابستانى و زمستانى و مَرکب سوارى و برده‏هاى کارى کسى را،نفروشید

3 پرهیز از خشونت

و لا تضربَنَّ أحداً سوطاً لمکانِ درهمٍ؛[25]براى گرفتن درهمى (مالیات) کسى را با شلاق (از باب مثال) نزنید
در این فراز، هر چند کلمه «درهم» و «سوط» آمده، ولى روشن است که «شلاق»، خصوصیتى ندارد و فرمان على علیه‏السلام پرهیز از هر گونه خشونت براى گرفتن هر گونه مالیاتى است

4 احترام اموال مردم

و لا تَمَسُّنَّ مالَ أحد فى الناس مُصَلٍّ و لا معاهدٍ إلاّ أنْ تجدوا فَرَساً أوْ سِلاحاً یُعْدى به على أهل الإسلام؛ فانَّه لا ینبغى للمسلم أنْ یَدَعَ ذالک فی أیدی أعداءِ الإسلام.[26] دست‏اندازى به مال کسى نکنید، (آن کس، چه) نمازگزار باشد و یا معاهَد (کافر در پناه اسلام) مگر اسب یا اسلحه‏اى که براى تجاوز به مسلمانها به کار گرفته مى‏شود؛ زیرا، براى مسلمان، جایز نیست آنها را در اختیار دشمنان اسلام قرار دهد تا نیرومندتر از سپاه اسلام گردند

5 کمک گرفتن از مردم

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ali mohamadi

مقاله حجاب و حقوق زن از دیدگاه شهید مطهری در word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله حجاب و حقوق زن از دیدگاه شهید مطهری در word دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله حجاب و حقوق زن از دیدگاه شهید مطهری در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله حجاب و حقوق زن از دیدگاه شهید مطهری در word

مقدمه  
تأمّلى در سهم زن از ارث  
حجاب و عفاف زن  
نگاهى به قوانین تربیتى و اصلاحى  
اختیارات مرد در طلاق  
داورى, وساطت و حکمیّت خانوادگى  
سوابق خدمت زن در خانواده  
زن و اختیار طلاق  
تعدّد زوجات و نابرابرى حقوق زن و مرد  
منابع:  

بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله حجاب و حقوق زن از دیدگاه شهید مطهری در word

1 مطهرى, مرتضى, نظام حقوق زن در اسلام, انتشارات صدرا, قم, 25

2 همان, 111

3 همان, 112

4 همان, 115

5 تورات, سفر پیدایش, باب 2, آیه 22 و 23 و نیز باب 19 آیه 19 زن مگیرید

مقدمه

خبرگزاری فارس: اگر سهم مرد و زن را در زندگى مورد توجّه قرار دهیم, خواهیم یافت که سهم زن در شکل گیرى نهاد خانواده و رنج او براى تدبیر درونى آن بیش از مرد است, چرا که زن دوران باردارى, درد زایمان و عوارض آن, فصل شیرخوارگى فرزند و پرستارى از او را تحمّل مى کند, از نیروى بدنى او کاسته مى شود, توانایى وى در کار و تولید کاهش مى یابد, با این شرایط آیا منصفانه است که تأمین هزینه زندگى را نیز برعهده داشته باشد! حضور زن در عرصه هاى اجتماعى و اقتصادى چه حکمتى داشته که اسلام رعایت جانب زن را در مسائل مالى کرده و مرد را به صورت خدمتکار بى مزد و اجرت براى زن و خانواده, درآورده است؟ شکّى نیست که اسلام نخواسته به نفع زن علیه مرد و یا به عکس عمل کند, بلکه مطابق فطرت, طبیعت و قانون آفرینش, سعادت مرد و زن و فرزندان آنها را که باید در دامن زن پرورش یابند درنظر گرفته است. این قانون آفرینش و جریان طبیعى میان همه جانداران است, که به دست توانا و تدبیر حکیمانه آفرینش انجام گرفته است

اگر سهم مرد و زن را در زندگى مورد توجّه قرار دهیم, خواهیم یافت که سهم زن در شکل گیرى نهاد خانواده و رنج او براى تدبیر درونى آن بیش از مرد است, چرا که زن دوران باردارى, درد زایمان و عوارض آن, فصل شیرخوارگى فرزند و پرستارى از او را تحمّل مى کند, از نیروى بدنى او کاسته مى شود, توانایى وى در کار و تولید کاهش مى یابد, با این شرایط آیا منصفانه است که تأمین هزینه زندگى را نیز برعهده داشته باشد!

(خداوند زن را مایه آسایش و آرامش روح مرد قرار داده است. (وجعل منها زوجها لیسکن الیها) (اعراف / 189) دریافته است که هراندازه موجبات آسایش و فراغ خاطر همسر خود را فراهم کند, غیرمستقیم به سعادت خود خدمت کرده است و کانون خانوده خود را رونق بخشیده است. دریافت ه است که از دو همسر, لازم است لااقل یکى مغلوب تلاش ها و خستگى ها نباشد تا بتواند آرامش دهنده روح دیگرى باشد و در این تقسیم کار, آن که بهتر است در معرکه زندگى وارد نبرد شود, مرد است, و آن که بهتر مى تواند آرامش دهنده روح دیگرى باشد زن است.)

شکّى نیست که با الغاى نفقه, خسارات روحى, معنوى و عاطفى بسیارى بر نهاد خانواده وارد مى شود, و به قول استاد مطهرى

(اى کاش افرادى که تیشه برداشته کورکورانه بنیان استوار کانون مقدّس خانوادگى ما را که براساس قوانین مقدّس آسمانى بنا شده است خراب مى کنند, مى توانستند به عواقب کار بیندیشند و شعاع دورترى را ببینند.)


تأمّلى در سهم زن از ارث

کم نیستند کسانى که مى پرسند چرا در قوانین اسلام, نابرابرى در سهم الارث زن با مرد وجود دارد؟ این قانون با تساوى حقوق منافات دارد, زیرا سهم الارث زن, نصف مرد, و سهم پسر, دوبرابر دختر, و سهم شوهر, دوبرابر زن مى باشد. فقط پدر و مادر هستند که از فرزندش ان (اگر فرزند داشته باشد) به تساوى هریک, یک ششم ارث مى برند

این پرسش, پرسشى دیرینه است و در صدر اسلام نیز برخى این سوٌال را داشته اند و دین شناسان به ویژه امامان(ع) پاسخ داده اند. چنان که مرحوم مطهرى مى نویسد

(ابن ابى العوجاء در قرن دوم مى زیسته و به خدا و مذهب اعتقاد نداشته است. این مرد از آزادى آن عصر استفاده مى کرد و عقاید الحادى خود را همه جا ابراز مى داشت, حتّى گاهى در مسجدالحرام یا مسجدالنبى(ص) مى آمد و با علماء عصر راجع به توحید و معاد و اصول اسلام بهبحث مى پرداخت. یکى از این اعتراضات او به اسلام همین بود: مى گفت: (ما للمرئه المسکینه الضّعیفه تأخذ سهماً و یأخذ الرّجل سهمین); یعنى چرا زن بیچاره که از مرد ناتوان تر است باید یک سهم ببرد و مرد که تواناتر است دو سهم ببرد؟ این خلاف عدالت و انصاف است

امام صادق(ع) فرمود: این براى این است که اسلام سربازى را از عهده زن برداشته و به علاوه مهر , نفقه را به نفع او بر مرد لازم شمرده است و در بعضى جنایات اشتباهى که خویشاوندان جانى باید دیه بپردازند, زن از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف است. از این رو سهم ز ن در ارث از مرد کمتر شده است

امام صادق(ع) صریحاً وضع خاص ارثى زن را معلول مهر و نفقه و معافیّت از سربازى و دیه شمرد.)

در گذشته و پیش از اسلام, زن از ارث محروم بوده است. چگونگى و مقدار محرومیت و علّت آن در جامعه هاى مختلف فرق داشته است. برخى براى زن نقشى در خانواده و تولید فرزند قائل نبوده اند و ارث زن را انتقال ثروت به بیگانه تلقّى مى کرده اند, زن و فرزندان او را خارج ا ز فامیل مى دانسته اند. برخى چون براى زن شخصیّت حقوقى و استقلال اقتصادى قائل نبوده اند او را از ارث محروم مى داشتند. از آنجا که به طور طبیعى زن نمى توانست در امور دفاعى سلاح بردارد, عرب جاهلى او را از ارث محروم مى دانست, و هنگامى که آیه ارث نازل شد براى ب رخى از آنان باعث شگفتى شد

(للرّجال نصیب ممّا ترک الوالدان والأقربون واللنّساء نصیب ممّا ترک الوالدان والأقربون ممّا قلّ منه أو کثر نصیباً مفروضاً) نساء /

از هرچه پدر و مادر و خویشاوندان به ارث مى گذارند, مردان را نصیبى است. و از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان به ارث مى گذارند, چه اندک و چه بسیار, زنان را نیز نصیبى است; نصیبى معیّن

در زمان نزول این آیات, برادر حسان بن ثابت, شاعر معروف زمان پیامبر(ص) درگذشت و از او زنى با چند دختر باقى ماند. امّا پسرعموهاى او همه دارایى وى را تصرف کردند و چیزى به زن و دختران او ندادند. زن او شکایت نزد رسول اکرم(ص) برد, حضرت آنها را احضار کرد, گفتند: زن که نمى تواند سلاح بپوشد و درمقابل دشمن بایستد, این ما هستیم که باید شمشیر به دست بگیریم و از خودمان و از این زن ها دفاع کنیم, پس ثروت هم باید متعلّق به مردان باشد, ولى رسول اکرم حکم خدا را به آنها ابلاغ کرد

در عرب جاهلى, پسر خوانده مرد ارث مى برد, ولى زن نه تنها ارث نمى برد, بلکه جزء سهم الارث به شمار مى آمد. این محرومیّت از ارث و دیگر حقوق, ویژه عرب جاهلى نبود, بلکه در یونان و ایران سامانى نیز زن از محرومیّت هاى فراوانى رنج مى برد

در حقوق اسلامى با این گونه نگرش هاى تبعیضى مبارزه شده است, ولى این سوٌال باقى مانده که چرا سهم الارث زن و مرد, برابر نیست. استاد مطهرى در پاسخ این سوٌال مى نویسد

(علّت اینکه اسلام سهم الارث زن را نصف مرد قرار داد (… للذّکر مثل حظّ الانثیین) (نساء / 11) وضع خاصى است که زن از لحاظ مهر و نفقه و سربازى و برخى قوانین جزایى دارد…

چون اسلام مهر و نفقه را لازم مى داند و به این سبب قهراً از بودجه زندگى زن کاسته شده است و تحمیلى از این نظر بر مرد شده است, اسلام مى خواهد این تحمیل از طریق ارث جبران شود, از این رو براى مرد دوبرابر زن سهم الارث قرار داده است.)

آنچه درباره سهم الارث زن یادآور شدیم, نگاه کلّى بود به اصل موضوع و علّت تفاوت سهم الارث زن با مرد, امّا اگر بحث جزئى تر مورد توجّه قرار گیرد, هر مورد از انواع و ابعاد موضوعى ارث براى خود تفسیر و توجیهى دارد و این گونه نیست که همه جا ارث زن کمتر از مرد با شد. مطالب موردنظر را در چند نکته بیان مى کنیم

1 مشهور این است که زن از اموال شوهر ارث مى برد, ولى از غیرمنقول و زمین ارث نمى برد. امّا این فتوا مورد اتّفاق همه فقها نیست; برخى از فقها معتقدند که زن از غیرمنقول, قیمت, و از منقول, اصل آن مال را ارث مى برد

2 مشهور این است که اگر شوهر, تنها وارث زن باشد تمام اموال او را به ارث مى برد, ولى اگر زن, تنها وارث مرد باشد, تنها یک سوم اموال مرد سهم او مى شود و بقیه در اختیار حکومت قرار مى گیرد

این مسأله نیز مورد اتّفاق همه فقها نیست, بلکه برخى تفاوتى در ارث زن و مرد نمى بینند, چنان که آیه قرآن نیز مطابق همین قول است و تفاوتى میان زن و مرد قائل نشده است

3 اگر مردى درحال بیمارى همسرش را طلاق دهد و در اثر همان بیمارى از دنیا برود, حقّ زن در ارث محفوظ است, اگرچه پیش از مرگ همسر طلاق داده شده است, زیرا ممکن است کسى براى محروم کردن زن از ارث چنین کند, از این رو اسلام براى حفظ حقوق زن ـ به شرط اینکه پیش از ی ک سال بمیرد و یا زن پس از اتمام عدّه و قبل از یک سال ازدواج نکرده باشد ـ حق ارث قرار داده است, امّا چنین حقّى براى مرد نیست

4 گاهى خویشاوندان مادرى ارث مى برند, ولى برخى خویشاوندان پدرى ارث نمى برند, مثلاً خواهر و برادرهاى مادرى به طور مساوى ارث مى برند, عموهاى مادرى نیز به طور مساوى ارث مى برند, یعنى در خویشاوندان مادرى تقسیمات ارثى بالسّویه است. و نیز برادر مادرى به همراه برادر پدر و مادرى ارث مى برد, امّا برادر پدرى به همراه آنها ارث نمى برد. یعنى ارث به دنبال شیر مى رود, و مادرى ها با همه ارث مى برند

5 در اسلام, خانواده و اصالت و استقلال و اولویّت آن کاملاً مورد توجّه است و هرچیز بر محور آن شکل مى گیرد, ارث و دیگر حقوق مربوط به زن نیز با توجّه به پیوندهاى خویشاوندى و بر محور

خانواده تنظیم شده است. بنابراین آن کسى که نمى تواند اولویت خانواده را باور کند یا فرهنگى که چنین جایگاهى بدان نمى دهد, نمى تواند مناسبات حقوقى را در این چهارچوب دریابد. کسانى که امروز به عنوان دفاع از حقوق زن بر حقوق اسلامى خرده مى گیرند, باورى به قداست خانواده ندارند و براى آن اولویّتى قائل نیس,تند و این مشکل خود آنان است, نه مشکل اسلام

حجاب و عفاف زن

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ali mohamadi

مقاله دوران شیرخوارگی و کودکی پیامبر(ص) در word


برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 مقاله دوران شیرخوارگی و کودکی پیامبر(ص) در word دارای 30 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله دوران شیرخوارگی و کودکی پیامبر(ص) در word  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله دوران شیرخوارگی و کودکی پیامبر(ص) در word

دوران شیرخوارگی وکودکی پیامبر(ص):  
دوران نوجوانی:  
دوران جوانی:  
پیمان جوانمردان:  
حضرت خدیجه (س):  
ازدواج پیامبر (ص) با حضرت خدیجه (س) :  
نصب حُجُر الاَسود :  
خصوصیات اخلاقی پیامبر(ص):  
نزول اولین وحی  
بازگشت از کوه حرا  
نزول سوره مدثر  
نخستین مسلمانان  
بعد از بعثت  
کتب ومنابع اقتباس تحقیق:  

دوران شیرخوارگی وکودکی پیامبر(ص)

گویند پیامبر (ص) فقط سه روز – یا به نقلی هفت روز- از مادر گرامیشان حضرت آمنه (س) شیر خورده اند و پس از آن طبق رسم بزرگان عرب برای ایشان دایه انتخاب کردند.در تاریخ این دایه ها را دوتن گفته اند که به ترتیب زیر می باشند

1-     ثُوُیبِه َاسلَمیه ؛که مدتی به پیامبر(ص)شیر داد. به خاطر این امر او تا آخر عمرش مورد احترام رسول خدا(ص) و همسر گرامیشان حضرت خدیجه(س) بود و رسول خدا از شنیدن خبر فوت او متاثر گشتند

2-     حُلیمه سُعدیه ؛ دختر ابو ذُؤیب که سه فرزند داشته و یکی از فرزندان او هم از پیامبر(ص) پرستاری کرده است

 اعراب به چند منظور فرزندان خود را به دایه ها می سپردند

 اولا اینکه فرزندان آنها در محیط صحرا پرورش یابند و در هوای پاک آنجا بدنشان سالم وقوی شود

 ثانیا از آنجائیکه مردم صحرا کمتر با ملتها و زبانهای دیگر برخورد و اختلاط داشتند زبان خالص عربی را به خوبی ودرستی یاد بگیرند

 ثالثا اینکه ازبیماریها از جمله وبا که گاه وبیگاه در مکه شایع میشد،در امان بمانند

 بعد از 4 ماه ازولادت پیامبر(ص) ، دایه های قبیله بنی سعد به مکه آمدند و از آنجائیکه پیامبر(ص) فقط از سینه حلیمه شیر خورد، ایشان را به حلیمه دادند

 حلیمه می گوید از روزیکه پیامبر(ص) به خانه او رفتند، خیر و  برکت هم ، به خانه او آمد و روز به روز بیشتر شد و گله و دارایی اش فزونی یافت .با وجود اینکه صحرا ها وشهرها را خشکسالی فرا گرفته بود، گوسفندان آنها فربه و سیر بوده،شیر داشتند. همچنین درختان خشکیده خانه آنها سرسبز وبا طراوت شدند و شتر آنها که شیرش خشک شده بود، شیر بسیاری داشت

 همینطور بیمارانی که به نزد آنها میرفتند به برکت پیامبر(ص) شفا می یافتند

 مدت پنج(یا شش سال) پیامبر(ص) در میان قبیله بنی سعد بوده و رشد و نمو کافی نمودند و در این مدت حلیمه دو یا سه بار ایشان را نزد مادرشان برده ودر مرتبه آخر نیز ایشان را برای همیشه به آمنه(س) بازگردانید

 گفته می شود، هنگامی که پیامبر (ص) با خدیجه (س) ازدواج نمودند، حلیمه نزد آنها رفته و از خشکسالی نزد ایشان شکایت نمود.آن حضرت نیز تعدادی گوسفند و شتر به حلیمه دادند و او نزد خانواده اش بازگشت. همچنین بعد از بعثت پیامبر(ص) بود که حلیمه نزد ایشان آمد وخود و همسرش اسلام آوردند

 دوران نوجوانی

هنگامی که پیامبر (ص) شش ساله شدند، مادر گرامیشان تصمیم گرفتند که ایشان رابرای دیدن اقوام و خویشان، همچنین زیارت قبر پدر، به یثرب ببرند . آنها یکماه در یثرب ماندند

در هنگام بازگشت به مکه، حضرت آمنه(س)بیمار شده و در بین راه در گذشتند. پس از مرگ مادر، عُبّدالمطلّب، جد ایشان که بزرگ قریش بوده، شکوه پادشاهان و هیبت پیامبران را داشت، سرپرستی رسول خدا(ص)را به عهده گرفت. گویند در کنار کعبه برای عبدالمطلب فرشی را می گستردند که به احترام او هیچکس برروی آن جز خود او نمی نشست، و فرزندانش در کنار او می ایستادند . اما هنگامی که محمد خردسال(ص) به جمع نزدیک میشد ، عبدالمطلب او را درکنار خود روی فرش جای میداد و میگفت : به خدا سوگند که او مقامی بس بزرگ و والا دارد.گویی میبینم که روزی میرسد که او سرور شما خواهد شد

 هنگامی که پیامبر(ص)هشت ساله شدند ،عبدالمطلب نیز از دنیا رفت که رسول خدا (ص) از این واقعه بسیار اندوهگین شدند

 پس از آن سرپرستی پیامبر(ص) به ابوطالب (ع) عموی گرامی ایشان و بزرگ قریش رسید. ابوطالب (ع)نیز پیوسته مراقب و مواظب ایشان بود.با اینکه ابوطالب(ع)وضع مالی نسبتا خوبی نداشت ، خود و همسر گرامیشان فاطمه بنت اسد (مادر گرامی حضرت علی(ع)) در خدمت ونگهداری ایشان کوشا بودند

 حضور پیامبراکرم(ص) در خانه عمو عادی نبود.آنجا نیز نشانه های بزرگی ایشان همه جا دیده میشد وخیر و برکت به خانه ابوطالب(ع) آمده بود. فاطمه بنت اسد میگوید از زمانی که پیامبر(ص) به خانه آنها آمده بود ، درختی که سالیان سال خشک بود،سبز شده و میوه میداد

 همچنین ازابوطالب (ع) نقل است در شبها ازآن حضرت، سخنان ودعاها و مناجاتهایی می شنیدند ورسم عرب نبود که در هنگام غذا خوردن و آشامیدن نام خدا را ببرند ، اما برخلاف آنها پیامبر(ص)ازهمان سنین طفولیت عادت داشتندکه تا نام خدا را نمی برند، نمی خوردند و نمی آشامیدند و هنگامی که از طعام دست میکشیدند، شکر خدا را می کردند

سفر به سوی شام:

بازرگانان قریش برای تجارت طبق معمول ، هر سال یکبار به سوی شام و یکبار به سوی یمن می رفتند. ابوطالب (ع) شیخ قریش، نیز گاهی در این سفرهای تجارتی شرکت می کردند. هنگامی که پیامبر (ص) دوازده ساله بودند به همراه عمویشان در یکی از این سفرهای تجارتی شرکت نمودند.(همانطور که گفته شد ، پس از مرگ عبدالمطلب پیامبر (ص) تحت کفالت عموی خویش حضرت ابوطالب بودند.)

  کاروان هنوز به مقصد خویش نرسیده بود که در بیرون شهر”بّصری” توقف کوتاهی کرد

سالیان درازی بود که راهبی به نام “بُحیرا” که دانشمند مذهب حضرت مسیح (ع) بود و اطلاعات وسیع و دقیقی از آن داشت، در صومعه خود در این سرزمین زندگی میکرد. بُحیرا هنگام عبور این کاروان برخلاف سالیان گذشته از صومعه خود بیرون آمد و آنها را به غذا دعوت کرد. او در تمام مدت پذیرائی از میهمانان ، در جستجوی چیزی بود وسر انجام گمشده خود را در محمد نوجوان (ص) یافت

 او با دقت فراوان حرکات و اعمال و سیمای ایشان را می نگریست و بعد از غذا، هنگامی که همه رفتند، نزد پیامبر (ص) آمد و از ایشان سوالاتی در مورد حالات و زندگانی آن حضرت به عمل آورد. آنگاه به پشت شانه پیامبر (ص) نگاه کرد، و در میان دو کتف ایشان به جستجوی خالی که بعدها مهر نبوت نام گرفت، پرداخت و آنرا بدان شکل که انتظار داشت یافت

 سپس به ابوطالب (ع) گفت که این نوجوان در آینده شأنی عظیم خواهد یافت.(و در آخر به ابوطالب توصیه کرد که رسول خدا(ص) را برای اینکه از خطر یهودیان در امان بمانند به شهر خویش بازگرداند.)

  دوران جوانی

 پیمان جوانمردان

یکی دیگر از وقایع مهم زنگی پیامبر(صلی الله علیه و اله ) قبل از بعثت ، شرکت ایشان در پیمانی بنام “پیمان جوانمردان” است

 قبیله های ساکن در مکه با یکدیگر خویشاوند بودند و پیمانهایی در میانشان وجود داشت . به این دلیل و دلایل دیگر، هر قبیله از تعرض قبیله دیگر مصون بود.  اما اگر غریبی به شهر می آمد و به او ستمی میرسید ،هیچ مدافع و فریاد رسی نداشت

 یکبار مردی از قبیله ای کوچک برای تجارت به مکه امد ،در مکه “عاصِ بن وائِل” از او کالایش را خرید ،اما بهایش را نپرداخت .مرد غریبه در برابر ظلمی که به او شده بود از قریش یاری خواست ، اما هیچکس به فریادش نرسید

 این حادثه در گروهی از جوانان مکه تاثیر جدی ایجاد کرد، از این رو چند تن از جوانان قریش در خانه یکی از بزرگان خود جمع شدند و پیمانی بستند که به موجب آن نگذارند به هیچ غریبی در شهر مکه ستمی برسد .و در برابر هر ستم آن قدر بایستند تا حق به حق دار باز گردد و نام این پیمان حِلفّ الفُضول قرار داده شد. پیامبر(ص) نیز در این پیمان شرکت کردند (ایشان از اعضای اصلی این پیمان بوده اند) ، که بعدها از آن به نیکی یاد می نمودند

 حضرت خدیجه (س)

قبل از اینکه در مورد ازدواج پیامبر (ص) با حضرت خدیجه (س) مطالبی بیان گردد لازم است تا مختصری با آن بزرگوار و خصوصیاتشان آشنا  شویم

حضرت خدیجه (س) اولین بانویی است که دعوت رسول گرانقدر را لبیک گفت و به پیام آسمانی آن حضرت پاسخ مثبت داد

 به نقل از مورخان ، ایشان 68 سال پیش از هجرت متولد شده اند. (که البته نقل های دیگری در این زمینه وجود دارد .) پدر آن حضرت خُوُیّلِد بن اسد و مادر ایشان فاطمه دختر زائِده بوده که از  جهت پدر با پیامبر (ص) نسبت خویشاوندی داشته اند

 بنا بر تحقیق پاره از محققان  حضرت زهرا (س) تنها دختر ایشان بوده اند اما عموم مورخان برای ایشان فرزندان دیگری ذکر می کنند

 حضرت خدیجه (س) از اخلاق پسندیده وصفات برجسته برخوردار بوده و به اندیشمندی و تیز هوشی و پاکدامنی نام ونشان داشته اند تا آنجا که در دوران جاهلیت، که در میان مردم رسومی چون دخترکشی رواج داشته و زنان از اهمیت کمی بر خوردار بوده و فساد در میان آنان وجود داشت ،  از آن بانو به عنوان طاهره -یعنی پاک- یاد می شد. البته برای ایشان القاب دیگری چون مبارکه و سیده نساء قریش ـ بانوی زنان قریش ـ نیز ذکر کرده اند

 حضرت خدیجه (س) که ازبزرگترین ثروتمندان قریش به شمار می رفتند، به تجارت می پرداختند. بدین صورت که افرادی رابا اموال خویش  به شهرهای دیگر چون یمن می فرستادند و آن مردان به داد و ستد پرداخته و در سود این تجارت با حضرت خدیجه(س) شریک می شدند

 اما با اینکه تمام بزرگان قریش مایل به ازدواج با آن حضرت بودند، ایشان شخصا از پیامبر(ص) که از نظر مالی تفاوت چشمگیری با ایشان داشتند، تقاضای ازدواج کرده وپس ازازدواج با آن حضرت تمام مال وثروت خویش را  در راه نشر حقایق دین در اختیار همسر گرامیش -پیامبر اسلام(ص)- قراردادند، تا آنجاکه رسول خدا (ص) فرمودند

 “ما نَنفَعُنی مالٌ قَطُّ مِثلَ ما نَفَعُنی مالُ خَدیجهُ “

  “هیچ مالی چون مال خدیجه مرا سود نبخشید”

 در سال ششم بعثت که قریش رسول الله(ص) و بنی هاشم را در شعب ابوطالب تحت محاصره شدید قرارداد ، حضرت خدیجه (س) با استفاده از دارایی و نفوذ خویش در میان قریش به یاری محاصره شدگان شتافتند و به اندازه ای از مال خود بخشیدند که سرانجام خودشان نیز به سختی افتادند و همانطور که در تاریخ آمده است از آن ثروت فراوان در هنگام مرگ چیزی به جا نمانده بود

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ali mohamadi
دانشجو | مرکز دانلود | پایانامه دانشجویی | جزوه های درسی | دانلود فایل ورد و پاورپوینت | پایان نامه ها | جزوات کنکوری | جزوات درسی | پروژه های درسی | ایران پروژه | پروژه دات کام | دانلود رایگان فایل | بی پیپر | دانشجو یار | مرکز پایان نامه های فردوسی | نشر ایلیا | پی سی دانلود | مرکز پروژه های دانشجویی |